گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر مجمع البیان
جلد بیستم
سورة سبأ




اشاره
مکی است پنجاه و پنج آیۀ شامی و 54 آیۀ از نظر دیگرانست.
اختلاف در آیۀ عن یمین و شمال است.
فضیلت سورة سبأ:
ابی بن کعب از پیامبر(ص)روایت نموده که فرمود هر که سورة سبأ را قرائت کند باقی نماند هیچ پیامبر و نه رسولی مگر آنکه
در روز قیامت با او رفیق شده و مصاحبه کنند.
اللّ صادق(ع)روایت نموده که فرمود کسی که تمام دو الحمد سورة سبأ و فاطر را در یک شب
􀀀
و ابن اخنیه از حضرت ابی عبد ه
بخواند همواره در آن شب در حفظ خدا خواهد بود،و اگر روز بخواند آن دو سوره را مکروهی در آن روز باو نرسد و باو
داده شود از خیر دنیا و خیر آخرت چیزي که به قلبش خطور نکرده و بآن نرسیده باشد.
توضیح آن:
چون خداوند سبحان سورة احزاب را به بیان غرض در تکلیف پایان داد و اینکه خداي سبحان نیکوکاران را به نیکویی پاداش
و بدکاران را به بدي عملشان کیفر خواهد داد،این سوره را شروع نمود بسپاس و شکر براي او بر نعمت و کمال قدرتش و
گفت:
ص : 199
[ [سوره سبإ ( 34 ): آیات 1 تا 5
اشاره
( ا فِی اَلْأَرْضِ وَ لَهُ اَلْحَمْدُ فِی اَلْآخِرَهِ وَ هُوَ اَلْحَکِیمُ اَلْخَبِیرُ ( 1 􀀀 اتِ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 ا فِی اَلسَّ 􀀀 لِلّ اَلَّذِي لَهُ م
􀀀
منِ اَلرَّحِیمِ . اَلْحَمْدُ هِ 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
لا تَأْتِینَا 􀀀 الَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا 􀀀 ا وَ هُوَ اَلرَّحِیمُ اَلْغَفُورُ ( 2) وَ ق 􀀀 ا یَعْرُجُ فِیه 􀀀 ماءِ وَ م 􀀀 ا یَنْزِلُ مِنَ اَلسَّ 􀀀 ا وَ م 􀀀 ا یَخْرُجُ مِنْه 􀀀 ا یَلِجُ فِی اَلْأَرْضِ وَ م 􀀀 یَعْلَمُ م
لا أَکْبَرُ 􀀀 ذلِکَ وَ 􀀀 لا أَصْ غَرُ مِنْ 􀀀 لا فِی اَلْأَرْضِ وَ 􀀀 اتِ وَ 􀀀 ماو 􀀀 الُ ذَرَّهٍ فِی اَلسَّ 􀀀 لا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْق 􀀀 الِمِ اَلْغَیْبِ 􀀀 ی وَ رَبِّی لَتَأْتِیَنَّکُمْ ع 􀀀 اَلسّ قُلْ بَل
اعَهُ 􀀀
ا􀀀 اتِن 􀀀 ئِکَ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ ( 4) وَ اَلَّذِینَ سَعَوْا فِی آی 􀀀 اَلصّ أُول
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع ابٍ مُبِینٍ ( 3) لِیَجْزِيَ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ مَِلُوا 􀀀 إِلاّ فِی کِت
􀀀
( ذابٌ مِنْ رِجْزٍ أَلِیمٌ ( 5 􀀀 ئِکَ لَهُمْ عَ 􀀀 اجِزِینَ أُول 􀀀 مُع
ترجمه:
بنام خداوند بخشاینده مهربان 1-تمام ستایش از آن خدائیست که آنچه در آسمانها و زمین است ملک اوست و همه سپاسها
در سراي آخرت از آن اوست و او درست کرداري آگاه است.
ص : 200
-2 آنچه در زمین فرو میرود و آنچه از زمین بیرون میآید و آنچه از آسمان فرود میآید،و آنچه در آن بالا میرود میداند و او
مهربانی بس آمرزنده است.
-3 آنان که کافر شدند گفتند که رستاخیز بما نمی آید اي پیامبر بگو سوگند به پروردگارم که روز قیامت براي شما البته میآید
پروردگار من داناي پوشیده و نهان است هموزن ذرّه اي در آسمانها و نه در زمین از او پوشیده و مخفی نگردد و نه کوچکتر
از ذرّه و نه بزرگتر از آن مگر در کتاب روشن نوشته شده است.
-4 تا خدا کسانی را که ایمان آورده اند و کارهاي پسندیده کردند پاداش دهد آن گروه بر ایشان آمرزشی و روزي بزرگواري
است.
-5 و آنان که درباره(ابطال)آیه هاي ما کوشیدند در حالی که عجز پروردگار شان را گمان میکردند آن گروه بر ایشان عذابی
از بدترین عذابهاي دردناکست
قرائت:
اهل مدینه و اهل شام عالم الغیب با رفع خوانده و حمزه و کسایی علّام- الغیب با جرّ و لام قبل از الف قرائت کرده و دیگران
عالم الغیب با جرّ خوانده اند و ابن کثیر و حفص و یعقوب در اینجا و نیز سورة جاثیه،من رجز الیم،با رفع خوانده و ما بقی را
جرّ قرائت کرده اند.
دلیل:
للّ )است) و غیر او گویند عالم الغیب صفت براي قول او و ربّی یا
􀀀
للّ عالم الغیب(صفه ه
􀀀
ابو علی گوید:جرّ بنا بر قول خدا الحمد ه
بدل از اوست فامّا رفع پس ممکنست که خبر مبتداء محذوف باشد مفروض آن(هو عالم الغیب)باشد و یا اینکه رفعش براي
ابتداء باشد و خبرش(لا یعزب)باشد و علّام از عالم بلیغ تر است،و رجز عذاب است بدلالت قول خدا لَئِنْ کَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ
ص : 201
ماءِ :هر آینه اگر برداري از ما عذاب را ( 1)و ما نازل کردیم بر کسانی که ستم کردند 􀀀 ا عَلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّ 􀀀 فَأَنْزَلْن
عذابی از آسمان ( 2)پس چون (الرجز)عذاب بود توصیف با لیم و دردناك نمود چنانچه خود عذاب هم جایز است با لیم
توصیف نمود و جرّ در الیم روشن تر است براي آنکه وقتی عذابی از عذاب الیم باشد عذاب اوّل الیم خواهد بود و هر گاه الیم
جاري بر عذاب باشد معنایش عذاب دردناکی از عذاب خواهد بود،و اوّل فایده اش بیشتر است.
شرح لغات:
الحمد:آن توصیف و تعریف به نیکویی براي تعظیم و بزرگداشت است و نقیض آن مذمّت است و آن تعریف بزشتی براي
کوچک کردن است،آن گاه آن را تقسیم نمود،پس بعضی از آن نزدیکتر و بعضی از آن والاتر است و بالاتر آنست که بر
وجه عبادت و پرستش واقع شود و آن را هیچکس جز خدا مستحق نیست براي آنکه احسان خدا که نامش عزیز است با
احسان احدي از مخلوق او مقایسه و موازنه نمیشود،و او مستحق حمد است بر احسان و انعامش پس هیچکس از آفریده هاي
او استحقاق ستایش مانند آنچه خداي سبحان استحقاق دارد ندارند.
الولوج:بمعناي دخول است.
ص : 202
. 1) -سورة اعراف آیۀ 134 -1
2) سورة بقره آیۀ 59 و نیز سورة اعراف آیۀ 162 و در سورة عنکبوت آیۀ 34 و در سورة اعراف آیۀ: 134 و همان سوره آیۀ -2
. 135 و هم در جاثیه آیۀ 11
العروج:یعنی صعود و بالا رفتن و المعارج جمع معراج،و آن نردبان و وسیلۀ بالا رفتن است،و عزب یعزب یعنی دور شد،و دور
میشود از آن و در حدیث آمده هر که در چهل شب قرآن را بخواند پس البته دور شود عهد او بآنچه از آن شروع نموده یعنی
اوائل قرآن از او فوت شده و تأخیر در تلاوت آن کرده است،یعنی باید قرآن را زودتر در طول یک ماه یا کمتر تمام نمود.
اعراب:
لِیَجْزِيَ الَّذِینَ آمَنُوا متعلّق بقول او لا یعزب است.
تفسیر:
اشاره
لِلّ
􀀀
اَلْحَمْدُ هِ
للّ و آن تعریف براي وجوب سپاس و ستایش است بر نعمتهاي خداي سبحان و تعلیم چگونگی شکر
􀀀
معنایش،بگوئید الحمد ه
ا فِی الْأَرْضِ آن خدایی که مالک تصرّف است در تمام آنچه که در آسمانها و تمام آنچه در 􀀀 اتِ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 ا فِی السَّ 􀀀 است اَلَّذِي لَهُ م
زمین است براي هیچکس اعتراضی بر او و یا منع او نیست.
وَ لَهُ الْحَمْدُ فِی الْآخِرَهِ
یعنی تنها اوست در آخرت که مستحق ستایش است بر کارهاي خویش در دنیا و آخرت براي منعم بودن او در دنیا و آخرت و
آخرت،اگر چه سراي تکلیف نیست،اما ستایش و اعتراف بنعمتهاي خداي تعالی در آن ساقط نخواهد بود بلکه بندگان ناچار
بستایش خدایند براي معرفت و شناخت بدیهی ایشان بنعمتهاي خدا بر ایشان از ثواب و عوض و اقسام تفضّل هاي الهی بر
ذا ( 1)ستایش و سپاس مخصوص 􀀀􀀀 ا لِه 􀀀 دان 􀀀 لِلّ الَّذِي هَ
􀀀
آنها.و از ستایش و حمدهاي اهل بهشت قول ایشانست اَلْحَمْدُ هِ
ص : 203
. 1) -سورة اعراف آیۀ: 43 -1
ا وَعْدَهُ ( 1)و ستایش و شکر مخصوص بآن خدایی است که 􀀀 لِلّ الَّذِي صَدَقَن
􀀀
خدایی است که ما را به بهشت هدایت نمود، اَلْحَمْدُ هِ
راست شد وعده او بما.
و بعضی گفته اند:که اهل بهشت ستایش میکنند خدا را نه از جهت پرستش بلکه میستایند او را از جهت خرسندي و لذّت
بردن بستایش و بر ایشان سپاس در آنجا زحمت و رنجی ندارد.
و برخی گفته اند:که اهل بهشت میستایند او را بر نعمتها و فضل او و اهل آتش سپاس او گویند براي عدلش.
وَ هُوَ الْحَکِیمُ
و اوست درست کرداري در تمام افعالش براي آنکه تمامش بر وجه حکمت و مصالح واقع شده است.
( (الْخَبِیرُ )آگاه و داناي بتمام معلومات.
ا یَلِجُ فِی الْأَرْضِ 􀀀 یَعْلَمُ م
میداند آنچه را که بزمین فرو میرود از باران یا گنجها یا مردگان.
ا􀀀 ا یَخْرُجُ مِنْه 􀀀 وَ م
و آنچه که بیرون میآید از آن از زراعت و گیاه یا جواهر یا حیوان(چون موش و مار و کرم و حشرات دیگر).
ماءِ 􀀀 ا یَنْزِلُ مِنَ السَّ 􀀀 وَ م
و آنچه که از آسمان فرود میآید مثل باران و روزي مردم و فرشته.
ا یَعْرُجُ 􀀀 وَ م
ا) از فرشتگان و اعمال بندگان پس تمام آنها جاري بر تقدیریست که حکمت او اقتضا کند و 􀀀 و آنچه که بالا میرود. (فِیه
ترتیبست که
ص : 204
1) -سورة زمر آیۀ: 74 -1
مصلحت و خیر اندیشی او ایجاب نماید.
وَ هُوَ الرَّحِیمُ
و او مهربانست به بندگانش با عملش بآنچه که از- گناهان مرتکب میشوند،پس آنها را به سبب عقوبت و عذاب علاج نمیکند
بلکه مهلت توبه میدهد.
(الْغَفُورُ)
یعنی پوشاننده گناهانشان در دنیا و متجاوز از آن در آخرت چنانچه فرمود،و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء ( 1)و میبخشد غیر از
گناه شرك را براي کسی که بخواهد.
الَ الَّذِینَ کَفَرُوا 􀀀 وَ ق
السّ ) قیامت براي ما نمیآید.
اعَهُ 􀀀 لا تَأْتِینَا 􀀀 و گفتند آنان که منکر بعث و روز قیامتند (
(قُلْ)
ی وَ رَبِّی سوگند بخدایی که پروردگار من است و مرا آفرید و بوجود آورد. لَتَأْتِیَنَّکُمْ البته قیامت براي 􀀀 اي محمد بایشان بگو بَل
الِمِ الْغَیْبِ) آن خدایی که میداند هر چه را که علمش از بندگان مخفی و پوشیده است. 􀀀 شما خواهد آمد (ع
لا یَعْزُبُ عَنْهُ 􀀀
فِی- الْأَرْضِ باندازه سنگینی وزن ذرّه اي در آسمانها و نه در زمین بلکه او 􀀀 اتِ وَ لا 􀀀 ماو 􀀀 الُ ذَرَّهٍ فِی السَّ 􀀀 فوت نمیشود از او مِثْق
داناي بتمام ذرّات کائنات است.
ابٍ مُبِینٍ 􀀀 إِلاّ فِی کِت
􀀀
لا أَکْبَرُ 􀀀 ذلِکَ وَ 􀀀 لا أَصْغَرُ مِنْ 􀀀 وَ
و نه کوچکتر از ذرّه و نه بزرگتر مگر آنکه در کتاب روشن یعنی لوح محفوظ است و در سورة یونس تفسیر این گذشت.
خداوند سبحان در این آیه تکذیب کرد کفّاري را که منکر بعث و روز
ص : 205
. 1) -سورة نساء آیۀ: 48 و آیۀ: 116 -1
انگیزش هستند و بیان کرد که قیامت حتما خواهد آمد و فرمان داد پیغمبر(ص)را که براي تأکید این مطلب سوگند یاد
کند،آن گاه خودش را ستود بآنکه علم آنچه از نظر بندگان غایب و مخفی است،از آنچه بوده یا بعدها میشود و یا بعدا هم
ایجاد نمیشود میداند،سپس گفت:
الصّ
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع لِیَجْزِيَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ مَِلُوا
تا آنکه پاداش دهد آنان که ایمان آورده اند و عمل شایسته کردند،یعنی این را در کتاب روشن ثبت کرده تا اینکه بآنچه
استحقاق دارند از ثواب بر اعمال شایسته آنها پاداش دهد آنها را.
ئِکَ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ 􀀀 أُول
ایشانند که بر ایشان آمرزش گناهان است و او بپوشاند گناه آنان را.
(و لهم)و براي ایشانست با آمرزش رِزْقٌ کَرِیمٌ روزي گوارا که در آن غصّه و ناراحتی نیست.
قتاده گوید:مقصود از آن رزق کریم بهشت است.
اجِزِینَ 􀀀 ا مُع 􀀀 اتِن 􀀀 وَ الَّذِینَ سَعَوْا فِی آی
و آنان که کوشش و تلاش میکنند در باطل کردن حجّت هاي ما و در دور کردن مردم از قبول آن در حالی که عجز و ضعف
پروردگارشان پنداشتند که آنها از نظر او فوت شده و مخفی هستند.
و بعضی گفته اند:ناتوانانی که پیشی میگرفتند و کسانی که دلسرد میکردند مردم را از پیروي پیغمبر(ص)و به تحقیق که تفسیر
این آیه در سورة حج گذشت.
ذابٌ مِنْ رِجْزٍ 􀀀 ئِکَ لَهُمْ عَ 􀀀 أُول
قتاده گوید:یعنی آن گروهند که بر
ص : 206
ایشان بدترین عذاب است (أَلِیمٌ) یعنی دردناك.
ترتیب:
جهت اتصال و پیوست قول خدا عالم الغیب بما قبلش اینست که خداوند سبحان وقتی از مشرکین حکایت کرد چیزي را که
خلاف اقرار بربوبیت خدا اعتراف بنعمت بود از انکار قیامت بعد از آن یاد نمود که آنکه میداند افعال بندگان را و آنچه را که
مستحق آنند از پاداش اگر سراي دیگري قرار ندهد که در آن پاداش نیکوکار را براي نیکوئیش و تبه کار را براي بدکاریش
داده و حقّ مظلوم را از ظالم بگیرد،این قرار ندادن روز جزا ایجاب حکمت او خارج است.
ص : 207
[ [سوره سبإ ( 34 ): آیات 6 تا 9
اشاره
الَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا هَلْ 􀀀 راطِ اَلْعَزِیزِ اَلْحَمِیدِ ( 6) وَ ق 􀀀 ی صِ 􀀀 وَ یَرَي اَلَّذِینَ أُوتُوا اَلْعِلْمَ اَلَّذِي أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ هُوَ اَلْحَقَّ وَ یَهْدِي إِل
یُؤْمِنُونَ 􀀀 اَللّ کَ ذِباً أَمْ بِهِ جِنَّهٌ بَلِ اَلَّذِینَ لا
􀀀
ي عَلَی هِ 􀀀 ذا مُزِّقْتُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّکُمْ لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ ( 7) أَفْتَر 􀀀 ی رَجُلٍ یُنَبِّئُکُمْ إِ 􀀀 نَدُلُّکُمْ عَل
ماءِ وَ اَلْأَرْضِ إِنْ نَشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ 􀀀 ا خَلْفَهُمْ مِنَ اَلسَّ 􀀀 ا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ م 􀀀 ی م 􀀀 لالِ اَلْبَعِیدِ ( 8) أَ فَلَمْ یَرَوْا إِل 􀀀 ذابِ وَ اَلضَّ 􀀀 بِالْآخِرَهِ فِی اَلْعَ
( ذلِکَ لَآیَهً لِکُلِّ عَبْدٍ مُنِیبٍ ( 9 􀀀 ماءِ إِنَّ فِی 􀀀 اَلْأَرْضَ أَوْ نُسْقِطْ عَلَیْهِمْ کِسَفاً مِنَ اَلسَّ
ترجمه:
-6 و آنان که معرفت و علم بایشان داده شده میدانند که آنچه از جانب پروردگارت بسوي تو فرستاده شده راست و درست
است و بسوي راه خداي غالب ستوده صفات راهنمایی میکند.
-7 و منکران روز قیامت گفتند آیا شما را بمردي دلالت که آگهیتان دهد هر گاه بدون همه اجزاي آن ریز ریز شود البته شما
در آفرینشی نوین
ص : 208
خواهید بود.
-8 آیا محمد(ص)عمدا بر خدا دروغی را می بندد یا در او دیوانگی است بلکه آنان که به بازپسین نمی گروند در عذاب آن
سراي و در گمراهی دور از حقند.
-9 آیا کافران بآنچه پیش روي ایشان و پشت سرشان از آسمان و زمین است ننگرند اگر بخواهیم ایشان را بزمین فرو میبریم یا
قطعه اي از آسمان بر ایشان فرو افکنیم البته در این براي هر بنده اي که بازگشت کننده است دلالتی است.
قرائت:
حمزه و کسایی و خلف(ان یشاء یخسف بهم الارض او یسقط)در تمام با یاء خوانده و باقی از قراء همه را با نون قرائت کرده
اند.
و کسایی تنها فاء را در باء(فی یخسف بهم)ادغام کرده است.
دلیل:
داوُدَ است پس با نون خواندن شبیه تر است به آتینا و دلیل یاء قول او 􀀀 ا 􀀀 ابو علی گوید:دلیل با نون خواندن قول خدا وَ لَقَدْ آتَیْن
اللّ کذبا است پس حمل کرده اند بر اسم خداي تعالی،گوید و ادغام فاء در باء جایز نیست زیرا از باطن لب پائین و
􀀀
افتري علی ه
اطراف دندانهاي جلوي بالا اداء شده و صدا در دهان فرود آید تا متصل بمخرج ثاء شود حتی آمده مثل جدث و جدف و
معنایش و مغافیر پس آن دو در نزدیکی متعاقب و دنبال همند،پس چون متصل بمخرج ثاء شد بمنزله حرفی از این حروف
میشود،پس ادغامش در باء جایز نیست،براي آنکه هر گاه متصل شد بآنچه ما یاد کردیم میشود مثل حرفی
ص : 209
از این موضع،پس چنانچه این حرفی که متّصل بفاء شده ادغام در باء نمیشود همین طور جایز نیست که فاء در باء ادغام شود
براي زیادتی صوت و صداي آن که متصل بحرفی از حروف هم میباشد.
اعراب:
و براي محتمل است که منصوب باشد بنا بر اینکه عطف بر(لیجزي)باشد و محتمل است که مرفوع باشد بنا بر استیناف اَلَّذِي
أُنْزِلَ إِلَیْکَ در محل نصب است براي آنکه مفعول براي و حال آنکه فصل است بین آن و یري و حق اینست که مفعول
دوّم(یري)است.
ذا مُزِّقْتُمْ در محل نصب بمزقتم است و جایز نیست که در آن(جدید)عمل کند براي آنکه ما بعد در 􀀀 زجاج گوید:اذا در قول او إِ
ما قبل عمل میکند و تأویل آیه اینست هل ندلّکم علی رجل یقول لکم اذا مزقتم تبعثون،آیا دلالت کنم شما را بمردي که
میگوید بشما هر گاه شما ریز ریز شدید برانگیخته میشوید،و (اذا)بمنزله ان جزاء است که آنچه پهلوي آنست(مزقتم)در آن
عمل میکند.
قبس بن خطیم گوید:
اذا قصرت اسیافنا کان وصلها
خطانا الی اعدائنا فنضارب
هر گاه شمشیرهاي ما کوتاه است ولی قدمهاي ما بسوي دشمنان ما نزدیک،و جبران کوتاهی شمشیرمان را میکند پس آنها را
با شمشیر خود میزنیم.
و معنا(یکن وصلها)است و دلیل بر آن جزم فنضارب و ممکن است که عامل در اذا مضمر و پنهان باشد،و دلالت میکند بر آن
جمله إِنَّکُمْ لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ و معنا اینطور باشد(هل ندلّکم علی رجل یقول لکم اذا مزقتم بعثتم) آیا دلالت کنم شما را بر مردي
که بشما میگوید شما زرّه زرّه شدید مبعوث میشوید.
ص : 210
ابو علی گوید اگر(اذا)در محل نصب به مزقتم قرار گیرد لازم است که حکم شود که در محل جزم باشد براي آنکه(اذا)در
اینجا جایز نیست که منصوب باشد تا تقدیر گردد جزم فعلی که آن شرط انّه(اذا)و جزم بآن هم جایز نیست که کتاب بر آن
حمل شود،بجهت اینکه مجزوم بودن"فنضارب" فقط در ضرورت شعر است،پس اگر حمل شود که محل(اذا)نصب است و
فعلی در محل جزم تقدیر نشده جایز نیست براي اینکه جایز نیست که اذا بفعل اضافه شود،و مضاف الیه در مضاف عمل
نمیکند و در ما قبلش هم عمل نمیکند و محل فعل واقع بعد(اذا)مخفی است،پس وقتی که نزد تو زید غلام ضارب جایز نباشد
میخواهی غلام ضارب زیدا جایز باشد،پس همچنین جایز نیست که محلّ اذا منصوب بمزقتم باشد،تقدیر آن(ینبّئنّکم اذا مزقتم
کلّ ممزّق بعثتم او نشرتم)خبر میدهد شما را هر گاه ریز ریز شدید تمام ریز ریز شدن مبعوث شوید با منتشر شدید،در قیامت و
یا هر چه که شبیه تر است به این از افعالی که قول خدا إِنَّکُمْ لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ دلالت بر آن کرده و تفسیر آن نماید و اگر چنین
فعلی قبل از"اذا"تقدیر و فرض شود جایز است پس تقدیر این باشد (ینبئنّکم فیقول لکم تبعثون اذا مزقتم کلّ ممزق)خبر
میدهد شما را پس می گوید بشما برانگیخته میشوید هر گاه ریز ریز شدید،و جواب اذا بنا بر این تقدیر مضمر خواهد بود و
گویا گفته تبعثون اذا مزقتم کل ممزق بعثتم برانگیخته میشوید هر گاه ذرّه ذرّه شدید مبعوث شوید،پس اذا مستغنی از اظهار
جواب خواهد بود زیرا بر آن مقدّم شده چیزي که دلالت بر آن میکند مثل انت ظالم ان فعلت،تو ستمکاري اگر کردي و
همچنین حذف میشود شرط براي دلالت جزاء بر آن هر گاه بعد از کلام غیر واجب مثل امر و استفهام و امثال آن
ص : 211
واقع شود،پس بفهم این مطلب را که آن فصل بزرگ موقعی است در علم نحو که من آن را از کلام ابو علی استخراج کردم.
افتري اصلش أ أفتري بر آن همزة استفهام بر همزه وصل داخل شده پس آن را ساقط نموده است.
تفسیر:
سپس خداوند سبحان یاد نمود مؤمنین و اعترافشان را بآنچه انکار کردند آن را کسانی که ذکرشان از کفّار جلوتر گذشت و
گفت:
وَ یَرَي الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ
قتاده گوید:یعنی و می بینند کسانی که به آنان علم و معرفت بوحدانیّت و یکتایی خداي تعالی داده شده و ایشان اصحاب
محمد(ص)میباشند.
ضحاك گوید:ایشان مؤمنان از اهل کتابند.
و بعضی گفته اند:ایشان کسانی هستند که بآنان علم و معرفت دین داده شده،و این قول براي عمومیتش بهتر است.
اَلَّذِي أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ
آنچه بتو از پروردگارت نازل شده یعنی قرآنت هُوَ الْحَقَّ یعنی میدانند که آن حق است،براي آنکه ایشان- تدبّر و تفکّر در آن
میکنند،پس با دقّت نظر و بینش و استدلال میفهمند که آن از طرف بشر و گفتۀ آدمی نیست،پس این گروه لطف و عنایت
خداي سبحان شاملشان میشود بچیزي که ایشان را بعلم کشانیده است،پس مثل اینکه خداي سبحان بایشان علم و معرفت داده
است.
وَ یَهْدِي
یعنی و میدانند که آن خدا رهنمایی بسوي قرآن نموده و ارشاد میکند.
ص : 212
راطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ 􀀀 ی صِ 􀀀 إِل
اللّ تعالی است،و در این آیه
􀀀
یعنی دین خداي توانایی که مغلوب نمی شود و خدایی که بر تمام کارهایش پسندیده و او ه
دلالتی است بر فضیلت علم و شرافت علماء و بزرگی مقامشان،سپس- خداوند سبحان برگشت بحکایت از کفّار و فرمود:
الَ الَّذِینَ کَفَرُوا 􀀀 وَ ق
و گفتند بعضی از کفّار به برخی دیگرشان،یا گفتند رهبران کفّار به پیروانشان بر طریق استبعاد و تعجّب و یا تمسخر و استهزاء.
ی رَجُلٍ 􀀀 هَلْ نَدُلُّکُمْ عَل
آیا شما را دلالت کنیم بر مردي و منظورشان محمد(ص)بود.
ذا مُزِّقْتُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّکُمْ لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ 􀀀 یُنَبِّئُکُمْ إِ
که خبر میدهد شما را هر گاه که ریز ریز شدید و پراکنده گشتید شما،هر آینه در خلق نویی خواهید بود،یعنی مپندارید که
ذا مُزِّقْتُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ" یعنی 􀀀 شما برانگیخته خواهید شد بعد از آنی که استخوان پوسیده شده و خاك شدید و آن قول اوست، "إِ
جدا جدا شده و ذرّات بدنتان پراکنده شد و پاره پاره شد بتمام پارگی و زمین و درندگان و پرندگان شما را خوردند.
اللّ کَذِباً
􀀀
ي عَلَی هِ 􀀀 أَفْتَر
یعنی آیا می بینید که او محمد بخدا دروغ بسته وقتی پنداشته که ما بعد از مرگ مبعوث میشویم،و آن استفهام تعجّب و
انکاري است.
أَمْ بِهِ جِنَّهٌ
آیا باو جنون و دیوانگی عارض شده که بچیزي که نمیداند
ص : 213
سخن میگوید،آن گاه خداي سبحان ردّ کرد گفته آنها را و گفت:
(بَلِ)
لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ یعنی این مردمی که تصدیق روز قیامت و 􀀀 بلکه مطلب چنان نیست که آنها گفتند از افتراء و دیوانگی اَلَّذِینَ
پاداش و ثواب و عقاب را نمیکنند.
ذابِ 􀀀 فِی الْعَ
لالِ الْبَعِیدِ و در گمراهی دور از حق هستند در دنیا سپس ایشان را موعظه فرمود تا اینکه عبرت 􀀀 در روز قیامت در عذابند وَ الضَّ
بگیرند و گفت: أَ فَلَمْ یَرَوْا یعنی آیا پس نظر نکردند این کفّار.
ماءِ وَ الْأَرْضِ 􀀀 ا خَلْفَهُمْ مِنَ السَّ 􀀀 ا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ م 􀀀 ی م 􀀀 إِل
بآنچه در پیش روي آنان و پشت سرشان از آسمان و زمین که چگونه احاطه بر آنها نموده،و این چنانست که انسان هر طرف
نگاه کند آسمان و زمین را از پیش روي و پشت سر و از سمت راست و طرف چپ خود می بیند،پس نمیتواند از آنها بیرون
رود ( 1)و بعضی گفته اند:یعنی آیا تدبّر و تفکّر(در آسمان که چگونه بدون ستونی که دیده شود برپاست و در زمین که
چطور گسترده شده و در فضا در گردش است) نمیکنند تا استدلال بر قدرت خداي تعالی کنند سپس یاد نمود خداي سبحان
قدرت خود را بر هلاك و اعدام آنان و فرمود:
ص : 214
1) -مترجم گوید: قال علی علیه السلام فی دعائه لکمیل و لا یمکن الفرار من حکومتک امکان ندارد فرار از تحت -1
حکومت و سلطنت خدا و در حدیثی از حضرت سید الشهداء امام حسین علیه السلام آمده که جوانی شرفیاب محضر ایشان
شده و عرض کرد که من جوانی آلوده بگناه هستم و نمیتوانم خودم را از گناه نگهدارم مرا موعظه بفرما تا شاید موجب نجات
من شود امام حسین(ع) فرمود از پنج کار یک کار را بکن آن گاه هر چه خواستی گناه بکن: 1-از زیر آسمان خدا بیرون برو
پس هر چه خواستی گناه بکن،گفت این
إِنْ نَشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْضَ
اگر میخواستیم ایشان را بزمین فرو میبردیم چنانچه قارون را با موجودیش از گنجها و غیره فرو بردیم.
ماءِ 􀀀 أَوْ نُسْقِطْ عَلَیْهِمْ کِسَفاً مِنَ السَّ
یا ساقط میکردیم و میانداختیم قطعه و پاره اي از سنگهاي کرات سماوي را تا ایشان را پوشانیده و هلاك نماید.
ذلِکَ لَآیَهً 􀀀 إِنَّ فِی
یعنی بدرستی که در آنچه که میبینید از آسمان و زمین هر آینه دلالتی است بر قدرت خداي تعالی بر بعث و روز قیامت بر
آنچه که میخواهد از زلزله و فرو بردن ایشان را بزمین.
لِکُلِّ عَبْدٍ مُنِیبٍ
براي هر بنده اي که بازگشت بسوي خدا نموده و رجوع بطاعت و پیروي او نماید،آیا این گروه برنمیگردند از تکذیب به
آیات خدا و انکار قدرت او بر روز قیامت.
(1
(میسورم نیست هر کجا روم آسمان خداست. 2-از روي زمین خدا بیرون برو پس هر چه خواستی گناه بکن. گفت این را هم
نمی توانم،زمینی جز زمین خدا نیست. 3-جایی برو پنهان شو که خدا تو را نبیند،پس هر چه دلت میخواهد گناه بکن،گفت
این از دو تاي اوّل مشکل تر است. 4-وقتی عزرائیل براي قبض روحت آمد جان باو تسلیم نکن و او را از خود دور کن،گفت
غیر ممکن است. 5-در روز قیامت وقتی مالک دوزخ تو را میخواهد بجهنّم افکند از خود دفاع کن.
ص : 215
[ [سوره سبإ ( 34 ): آیات 10 تا 14
اشاره
صالِحاً إِنِّی 􀀀 اتٍ وَ قَدِّرْ فِی اَلسَّرْدِ وَ اِعْمَلُوا 􀀀 سابِغ 􀀀 أَلَنّ لَهُ اَلْحَدِیدَ ( 10 ) أَنِ اِعْمَلْ
ا􀀀 و الُ أَوِّبِی مَعَهُ وَ اَلطَّیْرَ 􀀀 ا جِب 􀀀 مِنّ فَضْلًا ی
ا􀀀 داو 􀀀 ا دَُ 􀀀 وَ لَقَدْ آتَیْن
ا لَهُ عَیْنَ اَلْقِطْرِ وَ مِنَ اَلْجِنِّ مَنْ یَعْمَلُ بَیْنَ یَدَیْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ 􀀀 ا شَهْرٌ وَ أَسَلْن 􀀀 احُه 􀀀 ا شَهْرٌ وَ رَو 􀀀 مانَ اَلرِّیحَ غُدُوُّه 􀀀 ما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ( 11 ) وَ لِسُلَیْ 􀀀بِ
وابِ وَ قُدُورٍ 􀀀 انٍ کَالْجَ 􀀀 ماثِیلَ وَ جِف 􀀀 حارِیبَ وَ تَ 􀀀 شاءُ مِنْ مَ 􀀀 ا یَ 􀀀 ذابِ اَلسَّعِیرِ ( 12 ) یَعْمَلُونَ لَهُ م 􀀀 ا نُذِقْهُ مِنْ عَ 􀀀 وَ مَنْ یَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِن
إِلاّ دَابَّهُ اَلْأَرْضِ تَأْکُلُ
􀀀
ی مَوْتِهِ 􀀀 ا دَلَّهُمْ عَل 􀀀 ا عَلَیْهِ اَلْمَوْتَ م 􀀀 فَلَمّ قَ َ ض یْن
ا 􀀀 ادِيَ اَلشَّکُورُ ( 13 ) 􀀀 و قَلِیلٌ مِنْ عِب داوُدَ شُکْراً 􀀀 اتٍ اِعْمَلُوا آلَ 􀀀 اسِی 􀀀ر
( ذابِ اَلْمُهِینِ ( 14 􀀀 ا لَبِثُوا فِی اَلْعَ 􀀀 کانُوا یَعْلَمُونَ اَلْغَیْبَ م 􀀀 فَلَمّ خَرَّ تَبَیَّنَتِ اَلْجِنُّ أَنْ لَوْ
ا􀀀 مِنْس أََتَهُ
ترجمه:
-10 و به تحقیق داود را از جانب خویش زیادتی دادیم(و بکوهها گفتیم)اي کوه ها با داود تسبیح گوئید و اي مرغان شما هم،و
آهن را براي او نرم گردانیدیم.
-11 (و او را ستودیم)که زره هاي فراخ بسازد و در یافتن آن
ص : 216
اندازه نگهدارد و تو و خاندانت کارهاي نیکو انجام دهید زیرا که من بآنچه میکنید دانا و بینایم.
-12 و باد را براي سلیمان مسخّر کردیم که بامداد مسیر رفتن آن یک ماه راه بود و از زوال تا غروب مسیر رفتن آن یک ماه راه
بود و براي سلیمان چشمه مس گداخته را جاري کردیم و از جنیان افرادي را(مسخّر او کردیم)که بفرمان پروردگارش نزد او
کار میکردند و هر که از کارگران جنّ از آنچه فرمان داده- بودیم سرپیچی میکرد عذاب آتش افروخته باو می چشاندیم.
-13 و جنیان براي سلیمان هر چه او میخواست از قصرهاي استوار و صورتها و کاسه ها مانند حوضهاي بزرگ و دیگهاي ثابت
میساختند،اي خاندان داود براي سپاسداري فرمان خدا را ببرید و اندکی از بندگان من سپاسدارند.
-14 پس آن هنگام که مرگ را بر سلیمان گذرانیدیم بجز جنبدة زمین (موریانه)پریان و جنیان را بر مرگ وي راهنمایی نکرد
موریانه عصایش(که بر آن تکیه داشت)همی خورد پس آن دم سلیمان بر وي در افتاد دیوان دانستند که اگر داناي بغیب
بودندي در شکنجه خوار کننده درنگ نکردندي.
قرائت:
یعقوب و عبید بن عمیر و اعرج(و الطیر)با رفع خوانده و سایر قاریان با نصب خوانده اند،و ابو بکر(سلیمان الریح)برفع خوانده و
دیگران بنصب قرائت کرده اند.
و ابن کثیر و ابو عمرو و کالجوابی با یاء در وصل خوانده لکن ابن کثیر وقف بیاء نموده و ابو عمرو بدون یاء و دیگران بدون
یاء در وقف و وصل خوانده اند
ص : 217
و اهل مدینه و ابو عمرو و ابن فلیح و زید از یعقوب(منساته)بدون همزه و ابن عامر منسأته با همزة ساکنه خوانده و بقیه قاریان
با همزه مفتوحه قرائت کرده اند،و یعقوب(تبینت الجنّ)با ضمّه تا و باء و کسره یاء خوانده و دیگران تبیّنت بفتح تمام خوانده
اند.
اللّ علیهم
􀀀
و در شواذ قرائت ابن عباس و ضحاك(تبیّنت الانس)آمده و آن قرائت علی بن الحسین زین العابدین و ابی عبد ه
السلام است.
دلیل:
زجاج گوید:امّا رفع در الطیر در آن دو وجه است:
-1 آنکه بر ترتیب یاء در اوّبی باشد و معنایش(یا جبال ارجعی التسبیح انت معه و الطیر)باشد.
-2 اینکه عطف بر لفظ جبال و تقدیرش(یا جبال و الطیر)باشد.
و امّا نصب پس در آن سه قول است:
-1 اینکه عطف بر فضلا باشد،یعنی(آتینا داود منّا فضلا و الطیر)به معناي و سخّرنا له الطیر باشد،این قول را ابو عبیده از ابی
عمرو بن علا حکایت کرده.
-2 اینکه منصوب باشد بنا بر منادا بودن و عطف بمحلّ جبال باشد که گویا گفته(ادعوا الجبال و الطیر).
-3 اینکه منصوب باشد بنا بر معناي مع و معنایش اوّبی معه و مع الطیر باشد ابو علی گوید:کسی که و لسلیمان الریح با نصب
ا لَهُ الرِّیحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ و تقویت میکند این قول او و لسلیمان الریح 􀀀 قرائت کرده آن را حمل بر تسخیر نموده در قول خدا فَسَخَّرْن
عاصفه.
ص : 218
و دلیل رفع اینکه ریح هر گاه مسخّر شد براي سلیمان جایز است که گفته شود(له الریح)بر معناي له تسخیر الریح پس رفع بر
این وجه تأویل شود به معناي نصب براي آنکه مصدر مقدّر در تقدیر اضافه به مفعول به است.
گوید:قاعده در الجوابی اینست که یاء با الف و لام ثابت باشد،و البته ابو عمرو بدون یاء وقف کرده براي اینکه آن فاصله یا
شبیه بفصل است،از جهتی که کلام تمام است و از جهت حذف باء در وصل و وقف بعلّت اینکه این نحو بسیار حذف میشود.
و قاعده در همزه(منسأته)اینست هر گاه همزه مخفف شد از آن قرار داده میشود بین بین لکن ایشان تخفیف همزه دادند بدون
قاعده.
ابو الحسن شاعر گوید:
اذا دببت علی المنساه من هرم
فقد تباعد عنک الهوي و الغزل
هر گاه نیاز پیدا کردي از پیري و ناتوانی بعصا پس قطعا از تو عشقبازي دور شده است.
و امّا قول او(تبینت الانس)پس معنایش اینست تبیّنت الانس انّ الجنّ لو کانوا یعلمون الغیب ما لبثوا فی العذاب،معلوم شد آدمی
اللّ ابن مسعود)و باین معنا
􀀀
را که اگر جنّیان علم غیب داشتند در شکنجه نمی ماندند،و همین طور است آن در(مصحف عبد ه
قرائت یعقوب تبیّنت الجن تأویل شده است.
شرح لغات:
التأویب:ترجیع با تسبیح است،سلامه بن جندل گوید:
یومان یوم مقامات و اندیه
و یوم سیر الی الاعداء تأویب
دو روز در پیش است یک روز روز اقامت و دور هم جمع شدن و یک روز هم رفتن
ص : 219
بسوي دشمنان کرّه بعد کره،یعنی رجوع بعد از رجوع.
السابغ:لباسی تمام.
سرد:آهن،شاعر آن را بنظم درآورده و گفته:
علی بن ابی العاصی دلاص حصینه
اجاد المسدّي سردها و اذا لها
بر تن پسر ابی العاص زره نرم محکم برّاقی بود که زره ساز خوب آهن آن را نسّاجی کرده و دامن دارش نموده است.
و ابو ذویب گوید:
و علیها مسرودتان قضاهما
داود او صنع السوابغ تبع
و بر تن دو پسرم لباسهاي آهنین بود که آنها را داود ساخته یا بافته بافنده تبع بود ولی از حوادث روزگار مصون نماند کسی
که بر تن او زره داودي باشد.
و آن از کلام سخت گرفته شده سرد سردا هر گاه پیروي کند بین بعضی حروف با بعضی دیگر.
مبرّد گوید:محراب نامیده نمیشود مگر آنچه را که بآن بالا روند بوسیله پاکانی،عدي بن زید گوید:
کد فی العاج فی المحاریب او کالبیض
( فی الروض زهره مستنیر ( 1
مانند بتهایی که از چوب عاج ساخته و در محراب ها گذارده و یا مثل تخمی که در باغ و گل آن باز و شکوفا و باز شده بود.
ص : 220
1) -عدي بن زید کاتب و منشی انوشیروان دادگر بوده و فارسی خوب میدانسته،و یک بار کسري او را بعنوان سفارت نزد -1
قیصر روم فرستاد و اوامر سفارت را خوب انجام داد و با هدایاي بسیار مراجعت کرده،قصائد فلسفی خوبی دارد،و این بیت را
در وصف ابر گفته.
و وضاح یمن گوید: ربّه محراب اذا جئتها لم القها او ارتقی سلّما یعنی آن عابده که صاحب محراب بود هر گاه آمدم او در
مکان بلندي بود که نمی شد او را ملاقات کنم مگر با نردبان بالا رفته و او را به بینم.
التماثیل:صورت چیزهایی از انسان و غیر آن است مفردش تمثال و اصلش از مثول و آن قیام است مثل آنکه ایستاده و واداشته
اند و از آنست حدیث:من سرّه ان یمثل له الناس فلیتبوّء مقعده من النار،هر کس خشنود و مسرور شود که مردم براي او قیام
کنند و بایستند در مقابلش پس نشیمنگاه او را پر از آتش کنند،یعنی جایش در آتش دوزخ است.
الجوابی:جمع جابیه و آن حوض بزرگی است که در آن آب میریزند.
اعشی گوید:
تروح علی آل المحلّق جفنه
( کجابیه الشیخ العراقی تفهّق ( 1
براي آل محلق مهمانخانه و مضیف خانه است که ظرف غذایش مثل حوض شیخ و بزرگی از بزرگان عراق است در وسعت و
بزرگی.
المنسأه:عصاء بزرگیست که چوپان گوسفندان را با آن میراند بر وزن مفعله از نسأت الناقه و البعیر گرفته شده هر گاه آن را باز
دارند از حرکت.
اعراب:
اتٍ􀀀 سابِغ 􀀀 أَنِ اعْمَلْ
در اینجا در تأویل تفسیر و قول است و آن به معناي اینست که گویا گفته و ألنّا له الحدید،یعنی اعمل سابغات،و تقدیر قلنا له
ص : 221
1) -محلق نام مردیست و گفته میشود که او مردي فقیر و داراي دخترانی بود که در اثر فقر و ناداري کسی بسراغ دختران -1
او نمی رفت،پس مالی باعشی داد تا او را تعریف کند تا مردم تمایل بگرفتن دختران او پیدا کنند پس اعشی آن شعر را در
مدح او گفت.
اعمل است و میباشد در معناي لان تعمل و متّصل میشود(انّ هذه)بلفظ امر و مثل آن در کلام(ارسل الیدان قم الی فلان)و قدّر
مفعولش محذوف یعنی قدّر الحلق و المسامیر.
ا شهر در محل نصب است بنا بر حال بودن،و تقدیرش غدوها میسره شهر و رواحها کذلک 􀀀 احُه 􀀀 ا شَهْرٌ وَ رَو 􀀀 و قول خدا، غُدُوُّه
است،پس مضاف آن حذف شده و عامل در حال معناي تسخیر در قول خدا،و لسلیمان الریح است،و من یعمل در محل نصب
است بنا بر تقدیر،و سخّرنا من الجنّ من یعمل،شکرا ممکنست مفعول اعملوا باشد بنا بر تقدیر اشکروا شکرا چنانچه می گویی
اللّ شکرا،پس مفعول مطلق میباشد و آن مصدري است،و ممکن است مفعول له باشد و مفعول اعملوا و تقدیرش اعملوا
􀀀
احمد ه
کانُوا یَعْلَمُونَ الْغَیْبَ ان مخففه از انّ ثقلیه باشد بنا بر تقدیر اینکه،انهم لو کانوا یعلمون 􀀀 الطاعه شکرا باشد و قول او، أَنْ لَوْ
الغیب.
کانُوا بدل از 􀀀 ابو علی گوید:و تقدیر فلمّا خرّ تبین امر الجنّ ان لو کانوا یعلمون الغیب باشد،پس مضاف حذف شده ف أَنْ لَوْ
الَ 􀀀 فَلَمّ تَبَیَّنَ لَهُ ق
ا􀀀 بِهِم و قول او فَعَلْن ا􀀀 کَی من الجن باشد و لفظ تبیّن اینجا لازم و غیر متعدّي مانند آن در قول خدا وَ تَبَیَّنَ لَکُمْ فَْ
.( ی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ( 1 􀀀 اللّ عَل
􀀀
أَعْلَمُ أَنَّ هَ
و معنی اینست پس چون روشن شد براي آدمیان امر جنّیان که جاهل
ص : 222
1) -سورة بقره آیۀ 259 و سورة ابراهیم آیۀ 45 ،و سورة نساء 115 و نیز بقره آیۀ 109 ،و سورة توبه آیه 113 و 114 ،عنکبوت -1
آیۀ 38 - سورة محمد آیۀ 25 و 32 که در تمام این سور و آیات تبین لازم و غیر متعدي آمده."مترجم"
بغیب هستند و این براي آنست که جنّیان ادعاء علم الغیب نکردند بلکه آدمیان خیال میکردند و معتقد بودند که آنها غیب
میدانند،پس خدا عقیده آنها را دربارة علم غیب جنّ بمرگ سلیمان(ع)باطل کرد.
تفسیر:
اشاره
چون یاد بندگان منیب و رجوع کننده بخدا در پیش گذشت خداي سبحان آن را متّصل نمود بذکر داود و سلیمان و گفت:
مِنّ فَضْلًا
ا􀀀 داو 􀀀 ا دَُ 􀀀 وَ لَقَدْ آتَیْن
یعنی و هر آینه بتحقیق که ما داود را از نزد خود نعمت و احسانی عطا نمودیم،یعنی او را بر غیر او تفضیل دادیم بآنچه او را از
نبوّت و کتاب و فصل الخطاب و معجزات اعطاء نمودیم،سپس تفصیل عطائی که باو کرده بود داد و گفت:
الُ أَوِّبِی مَعَهُ وَ الطَّیْرَ 􀀀 ا جِب 􀀀ی
ابن عباس و حسن و قتاده و مجاهد گویند یعنی ما بکوهها گفتیم اي کوه ها هر گاه داود تسبیح گفت شما هم با او تسبیح
اللّ بگوئید،پس آنها هم با او تسبیح گفتند،و
􀀀
بگوئید،گفتند خدا کوه ها را فرمان داد که هر گاه داود تسبیح گفت با او سبحان ه
تأویل آن نزد اهل لغت ارجعی معه التسبیح است اوّبی از آب یؤوب مشتق است و ممکن است که خداي سبحان در کوه ها
ایجاد تسبیح کرده باشد که معجزه اي براي او باشد و امّا پرنده پس ممکن است که تسبیح بگوید و براي او حاصل شود از
تمیز و تشخیص چیزي که از او تسبیح شنیده شود بآنکه خدا در زیرکی و شعور او زیاد کند،پس او تسبیح را بفهمد.
جبائی گوید:یعنی سیر کنید با او پس کوه ها و پرندگان هر کجا او می رفت با او میرفتند و این معجزه او بود،و تأویب راه
رفتن در روز است.
ص : 223
و بعضی گفته اند:معنایش ارجعی است یعنی برگردید بسوي مقصود و مراد داود در آنچه او میخواهد از چاه کندن و چشمه
پیدا کردن و استخراج معدن نمودن و راه سازي کردن.
أَلَنّ لَهُ الْحَدِیدَ
ا􀀀 و َ
قتاده گوید:و براي او آهن را نرم نمودیم پس در دستش مانند شمع و موم بود که هر چه میخواست از آن بسازد بدون آنکه
آن را در کوره آتش برد و بر سر آن پتک و چکش زند میساخت.
اتٍ􀀀 سابِغ 􀀀 أَنِ اعْمَلْ
یعنی باو گفتیم که از آهن زره هاي کاملی بساز و خداوند تعالی آهن را براي داود نرم ساخت براي آنکه دوست میداشت که
از زحمت و دست رنج خود بخورد و زندگی کند،پس آهن را نرم کرد براي او و صنعت زره سازي را باو آموخت و او اوّل
کسی بود که زره و لباس رزم را اختراع کرد و آن را میفروخت و از بهاء آن خودش و عیالاتش خورده و زیادي آن را تصدّق
میداد.
از حضرت صادق علیه السلام روایت شده که فرمود،خدا بداود وحی نمود تو خوب بنده اي هستی مگر آنکه تو از بیت المال
میخوري،پس داود چهل روز گریه کرد،پس خدا آهن را براي او چون موم نرم ساخت و هر روز یک زره میساخت و به هزار
درهم میفروخت،پس 360 زره ساخت و به- 360000 هزار درهم فروخت و از بیت المال بی نیاز شد.
وَ قَدِّرْ فِی السَّرْدِ
یعنی در بافتن زره عدالت کن و از آنست که به زره ساز سرّاد و زرّاد گفته میشود، و معنایش اینست که سیم هاي زره را نه
باریک بساز که پاره شود و نه کلفت و ضخیم بساز که حلقه هاي زره را بشکند.
و بعضی گفته اند:سرد سیم هایی است که در حلقه هاي زره است،
ص : 224
از قتاده روایت شده که لقمان حکیم در اوّلین روزي که داود شروع بزره سازي کرد نزد او آمد و دید که داود آهن را حلقه
حلقه کرده و درهم می کند پس در فکر فرو رفت که داود چه میکند و نمیدانست چه میخواهد بکند و از او هم نه پرسید تا
داود از کارش فارغ شد،پس برخاست و آن را پوشید و گفت خوب سپریست این براي جنگ،پس لقمان در این موقع
گفت:الصمت حکمه و قلیل فاعله،سکوت حکمت است و فاعل سکوت اندك است.
صالِحاً 􀀀 وَ اعْمَلُوا
یعنی و گفتیم تو و خانواده ات عمل صالح کنید و آن طاعات و عبادات خداست که براي شکر خداي سبحان بر بزرگی
نعمتش انجام دهید.
ما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ 􀀀 إِنِّی بِ
یعنی بدرستی که من عالم و دانا هستم بآنچه شما میکنید بر او چیزي از اعمال شما مخفی و پوشیده نیست،آن گاه خداي
سبحان سلیمان را یاد نمود بآنچه که او را از فضل و کرامت داده بود و گفت:
مانَ الرِّیحَ 􀀀 وَ لِسُلَیْ
یعنی و مسخّر کردیم براي سلیمان باد را.
ا شَهْرٌ 􀀀 احُه 􀀀 ا شَهْرٌ وَ رَو 􀀀 غُدُوُّه
یعنی مسیر صبحگاهی این بادي که مسخّر سلیمان بود مسیر یک ماه بود و مسیر شامگاهی او هم مسیر یک ماه بود و مقصود
اینکه آن باد در هر روز مسیر دو ماه را که اسب سواري میرفت طی میکرد.
قتاده گوید:صبح مسیر یک ماه راه میرفت تا نیم روز و بعد از ظهر تا آخر روز هم مسیر یک ماه میرفت.
حسن گوید:صبح از دمشق حرکت میکرد و ظهر به اصطخر از زمین اصفهان میرسید و حال آنکه بین آنها مسیر یک ماه است
براي کسی که سریع و تند
ص : 225
حرکت کند،ظهر از اصطخر حرکت میکرد و در کابل استراحت میکرد و میان آنها مسیر یک ماه بود باد او را با لشکرش حمل
میکرد خدا باد را عوض از اسبها تندرو به او مرحمت کرده بود.
ا لَهُ عَیْنَ الْقِطْرِ 􀀀 وَ أَسَلْن
یعنی و ما براي او چشمه و معدن مس را آب نموده و گداختیم و ظاهر کردیم براي او گفتند براي او چشمه مس جاري شد و
فوران کرد در چند شبانه روز و خدا آن را براي او مثل آب قرار داد و مردم در مس کار میکنند بآنچه را که بسلیمان داده شده
بود.
وَ مِنَ الْجِنِّ مَنْ یَعْمَلُ بَیْنَ یَدَیْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ
یعنی و ما مسخّر کردیم براي او از جنّیان افرادي که در حضور او و پیش روي او آنچه که او ایشان را فرمان میدهد از کارها
انجام دهند چنانچه انسان در جلو دست انسانی کار میکند بامر پروردگار تعالی و سلیمان آنها را باعمال دشوار تکلیف میکرد
مثل گل سازي و کوه بري و سنگ تراشی و...
ابن عباس گوید:خداوند آنها را مسخّر براي سلیمان نمود و ایشان را دستور داد که از او اطاعت در آنچه فرمانشان میدهد
نمایند و در این آیه دلالت است که در میان جنّیان افرادي بودند که تسخیر او نشده بودند.
ذابِ السَّعِیرِ 􀀀 ا نُذِقْهُ مِنْ عَ 􀀀 وَ مَنْ یَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِن
بیشتر مفسّرین گفتند،یعنی و کسی که سرپیچی و عدول کند از این جنیانی که مسخّر سلیمانشان کردیم از آنچه را که
فرمانشان دادیم از اطاعت سلیمان میچشانیم او را شکنجه و عذاب آتش در آخرت،و در این آیه دلالت است که ایشان مکلّف
بودند.
و بعضی گفته اند:یعنی میچشانیم او را عذابی در دنیا،و اینکه خداوند سبحان بایشان فرشته اي موکّل نموده بود که در دست او
تازیانه اي از آتش
ص : 226
بود،پس هر کدام از ایشان که از اطاعت سلیمان تخلّف میکرد او را ضربتی میزد که او را میسوزانید.
حارِیبَ 􀀀 شاءُ مِنْ مَ 􀀀 ا یَ 􀀀 یَعْمَلُونَ لَهُ م
و آن خانه هاي شریعت بود،قتاده و جبائی گفتند:آنها قصرها و مساجدي بود که براي عبادت خدا در آن می ساختند،گویند و
از آن بناهایی که ساختند"بیت المقدس"بود ( 1)و خداوند عزّ و جل طاعون و وبا را بر بنی اسرائیل مسلّط کرد پس جمع
بسیاري هلاك شدند در یک روز،پس حضرت داود علیه السلام فرمان داد که بنی اسرائیل غسل کنند و بزمین بلندي روند با
تمام زنها و کودکانشان و بسوي خدا گریه و
ص : 227
1) -مترجم گوید:دو بار بفضل خدا موفّق به تشرّف بزیارت بیت المقدس شدم و حقّا عظمت آن بنا و ضخامت و ارتفاع -1
ستونها و بزرگی صخره ها و سنگها منصوب در آن گواهی میدهد که بناء این مسجد عظیم و شریف که در قلّه شهر اورشلیم
قرار دارد در سه هزار سال قبل با نبودن جرثقیل و تریلی و وسائل حمل و نقل اشیاء سنگین که از عهدة انسانها ساخته نیست
مسلّما به توسّط جنّیان و دیوان بامر خدا و فرمان حضرت سلیمان(ع)انجام شده و آن یکی از سه مسجد است که بنا بر حدیث
- اللّ علیه و آله لا یشدّ الرحال الاّ لثلاث مساجد، 1
􀀀
اللّ صلّی ه
􀀀
شریف نبوي براي زیارت آن باید شدّ رحال کرد، قال رسول ه
مسجد الحرام 2-مسجدي 3-مسجد الاقصی. خداي تعالی در سوره اسراء اوّلین آیه از آن یاد و تعبیر به مسجد اقصی نمود،
رامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی ،و اکنون این مسجد در دست و اشغال اسرائیل خبیث و 􀀀 ي بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَ 􀀀 حانَ الَّذِي أَسْر 􀀀 سُبْ
اللّ بنا بر وعده پیامبر(ص)که فرمود، سیخرج الیهود من جزیره العرب... باین زودي از خاك
􀀀
پلید جحود عنود است،و انشاء ه
عرب و بیت المقدس رانده و ریشه کن خواهند شد و مسجد عزیز اقصی و مسجد صخره و اماکن متبرّکه دیگر در تصرّف
مسلمین خواهد آمد،آمین یا ربّ العالمین.
ناله و زاري نمایند تا شاید خدا بر آنها ترحّم فرماید و این زمین زمین بیت المقدس بود قبل از بناء مسجد و داود علیه السلام
بالاي قلّه رفت و بسجده افتاد و تضرّع و استغاثه بسوي خداي سبحان نمود و همه بنی اسرائیل هم با او سجده کردند و سر از
سجده بر نداشتند تا خدا وبا را از آنها برطرف کرد.
بناء مسجد اقصی بدست داود و سلیمان"ع"
و چون خدا شفاعت حضرت داود علیه السلام را در بنی اسرائیل- پذیرفت بلاي طاعون و وبا را از آنها رفع نمود، داود(ع)بعد
از سه روز بنی اسرائیل را جمع نمود و گفت بدرستی که خداي تعالی منّت گذارد بر شما و بر شما ترحّم نمود،پس براي او
تجدید شکر و سپاس نمائید به اینکه از این زمین پاکی که در آن بر شما ترحّم فرمود مسجدي بسازید،پس قبول کرده و شروع
کردند در بناء بیت المقدّس و داود(ع)بر گردن خودش براي ایشان سنگ حمل میکرد و همچنین نیکان بنی اسرائیل تا آنکه به
اندازه یک قامت بالا بردند و داود(ع)در آن روز 127 سالش بود،پس خدا باو وحی فرستاد که بناء آن بدست فرزندش سلیمان
پایان یابد.
و چون عمر داود به 140 رسید از دنیا رفت و سلیمان را جانشین خود قرار داد و او دوست داشت بیت المقدس را تمام
کند،پس جمع کرد جنّیان و شیاطین را و تقسیم کرد بر ایشان کارها را و هر طائفه را مخصوص کاري کرد،پس جنّ و شیاطین
را فرستاد که سنگهاي مرمر سفید و صاف را از معادن آن استخراج کنند و فرمان داد که شهري از سنگ مرمر و سنگهاي
معدنی نازل مثل و رق بسازند،و آن را دوازده محلّه قرار داد و در هر محلّه اي یکی
ص : 228
از اسباط بنی اسرائیل را نشانید و چون از شهر سازي خلاص شد شروع کرد در بناء مسجد،پس شیطانها را فرقه فرقه،گروه
گروه کرد،گروهی را فرستاد که استخراج طلا و یاقوت از معادن آن نمایند و دسته اي را فرستاد که جواهر و سنگهاي ارزنده
را از اماکن خود بیاورند و فرقه اي را فرستاد که مشک و عنبر و سایر طیب ها و چیزهاي خوشبو حاضر کنند و گروهی را
فرستاد که از دریاها درّ بیرون آورند،پس آن قدر از این چیزها آوردند که جز خداي تعالی حساب آن را ندارد،سپس
سنگتراش ها را حاضر کرده و دستور داد که آن سنگها را برش داده تا بصورت تخته هایی درآوردند و آن جواهر و لؤلؤ ها را
در آن بکار برند.
و گوید سلیمان(ع)مسجد را با سنگ مرمر سفید و زرد و سرخ بنا کرد و ستونهاي آن را صاف و مستقیم قرار داد و سقف آن
را با تخته هاي جواهر،و سنگهاي قیمتی مزیّن ساخت و سقفها و دیوارهاي آن را با لؤلؤها و یاقوتها و جواهر و کف آن را با
تخته هاي فیروزج مفروش نمود و در روي زمین خانه اي ارزشمندتر و نورانی تر از این مسجد نبوده که گویا در شب تاریک
مثل ماه شب چهارده میدرخشید،و چون از آن فارغ شد احبار و علماء بنی اسرائیل را بسوي آن جمع نمود و آنها را اعلام کرد
که آن را خداي تعالی بنا نموده است و روز پایان و فراغت از ساختن مسجد را روز عید قرار داد.
پس بیت المقدس همواره هم چنان که سلیمان بنا کرده بود آباد و مورد احترام بود تا بخت النصر بجنگ بنی اسرائیل آمد،پس
شهر اورشلیم را ویران و مسجد را خراب و آنچه در سقفهاي آن و دیوارهاي آن از طلا و نقره و در و یاقوت و جواهر بود
برداشت و آن را حمل بکشورش از زمین عراق نمود.
ص : 229
سعید بن مسیّب گوید:وقتی سلیمان از بناء بیت المقدّس خلاص شد درهاي آن بسته شد و هر کاري سلیمان کرد باز نشد تا در
دعائش گفت خدایا بنمازهاي پدرم داود قسمت میدهم که درهاي مسجد را بروي من باز کن پس درها گشوده شد و سلیمان
براي آن ده هزار نفر از قاریان بنی اسرائیل قرار داد که پنجهزار نفر در شب و پنج هزار نفر در روز مشغول قرائت و خواندن
تورات و زبور باشند و ساعتی نبود از شب و روز مگر آنکه خدا در آن عبادت میشد.
(و تماثیل)یعنی صورتهایی از مس و شبه آن و شیشه مرمري جنّی ها درست کردند.
سپس علماء،اختلاف کردند که آنها چه صورتهایی بودند،بعضی گفتند صورت حیوانات،و دیگران گفتند صورت درندگان
چون شیر و گرگ و پلنگ و بهائم چون فیل و شتر و امثال آن بود بر کرسی ها تا که هیبت و ترسی از آنها در دلها باشد،پس
گفتند که آنها صورت دو شیر در زیر کرسی تصویر کردند و صورت دو عقاب بالاي دو ستون و پایه کرسی نصب
کردند،پس هر گاه میخواست سلیمان علیه السلام بالاي کرسی رود دو شیر دستهاي خود را گسترده و وقتی بالاي کرسی
میرفت دو عقاب بالهاي خود را باز نموده و او را از آفتاب سایبانی میکردند،و میگویند این از کارهایی بود که هیچکس از-
انسانها آن را نمیدانست.
پس چون بخت النصر بعد از سلیمان بر بنی اسرائیل پیروز نشد و مسجد اقصی را گرفت و خواست بالاي کرسی رود ندانست
چگونه سلیمان بالا میرفت پس شیرها دست خود را بلند کرده و چنان بر ساق پاي بخت نصر زدند که
ص : 230
شکست و او غش کرد و بر زمین افتاد،پس بعد از این هیچکس جرئت نکرد که بالاي آن کرسی رود.
اللّ علیه و آله حرام شد،براي آنکه فرمودند
􀀀
حسن گوید:در آن روز تصویر و نقّاشی حرام نبود و آن در شریعت پیامبر ما صلّی ه
اللّ المصوّرین" لعنت خدا بر صورتگران و تصویرکشان و جایز است که این در زمانی مکروه و در زمان دیگري مباح
􀀀
"لعن ه
باشد و خداوند سبحان در قرآن بیان فرمود که مسیح عیسی بن مریم(ع)بامر خدا صورتی از گل میساخت مانند پرنده.
و ابن عباس گوید:شیاطین صورت پیامبران و بندگان را در مساجد بیت المقدس میساختند تا مردم بایشان اقتدا و تأسی نمایند.
و از حضرت صادق علیه السلام:روایت شده که فرمود قسم بخدا که آنها تمثال مردان و زنان نبود بلکه درخت و مانند آن بود
.(1)
ص : 231
1) -مترجم گوید:شیخنا الانصاري در مکاسب محرّمه فرمودند صورتهایی که داراي جسم است یعنی مجسمه هایی که -1
صاحب روح هستند مثل انسان و حیوان و پرنده باتفاق حرام است،و لکن ابو علی طبرسی صاحب تفسیر در سورة بقره در
تفسیر گوساله سامري قائل بعدم حرمت شده و گفته چیزي که بعنوان عبادت و پرستش مانند بتهاي بت پرستان میسازند حرام
است و شکی در عدم حرمت نگهداري آن نیست بلکه خرید و فروش آن جایز نیست،زیرا از سیره مکشوفه از اخبار بسیاري
معلوم میشود وجود این صورتها در خانه هاي مسلمین بدون انکار کننده اي اگرچه نماز خواندن در اطاقی که در آن تصویر
است مکروه است و پامال کردن آنها کراهتی ندارد مثل قالیها و فرشهاي مصوّر و جواز بقاء آن با حرمت بافتن و ساختن آن
جدّا بعید است اگرچه ممکن است،و احتیاط ترك صورت سازي و مجسّمه سازي است براي شبهه اجماع در حرمت و کراهت
ماسواي آن از جاندارها و حمل کردن روایات منع را بر کراهت و بیشتر علماء هم همین نظر را دارند چنانچه در مفتاح الکرامه
است.
وابِ) 􀀀 انٍ کَالْجَ 􀀀 (وَ جِف
یعنی ظرفهایی مانند حوضهاي بزرگی که آب در آن میریزند و جمع میکنند،و حضرت سلیمان علیه السلام براي ارتش خود
در این پاتیل ها و حوض ها غذا آماده مینمود زیرا ممکن نبود براي او که آنها را در پیاله ها و کاسه هاي معمولی مردم غذا
دهد،براي زیادي آنها.
و بعضی گفته اند:که در اطراف هر پاتیل و یکی از آن کاسه هاي بزرگ هزار نفر جمع شده و در پیش روي سلیمان غذا
میخوردند.
اتٍ􀀀 اسِی 􀀀 وَ قُدُورٍ ر
قتاده گوید:یعنی دیگهاي بزرگی که ثابت بود و از جاي خود براي بزرگیشان برداشته نمیشدند و آنها در یمن بود.
و بعضی گفته اند:آنها مانند کوهی بزرگ بودند که ارتش سلیمان با خودشان حمل میکردند و حضرت سلیمان لشکر خود را
اطعام میکرد،آن گاه خداي سبحان آل داود را ندا کرد و ایشان را فرمان داد تا شکر نعمتهایی که بر ایشان ارزانی شده از این
نعمتهاي شگفت انگیز بجا آورند براي آنکه نعمت بر سلیمان نعمت بر ایشان است،پس فرمود:
داوُدَ شُکْراً 􀀀 اِعْمَلُوا آلَ
مجاهد گوید:یعنی گفتیم اي آل داود براي شکر و سپاس نعمتهایی که بر شما داده شده عمل بطاعت و عبادت خدا نمائید،و
در این امر دلالت است بر وجوب شکر نعمت و اینکه شکر طاعت منعم و تعظیم اوست،و در آن نیز اشاره به اینکه براي
نزدیکان و نزدیکی به پیامبران خداي تعالی اثري است در قرب و نزدیکی برضوان خدا چون که خدا آل داود علیه السلام را
مخصوص بامر شکر فرمود.
ادِيَ الشَّکُورُ 􀀀 وَ قَلِیلٌ مِنْ عِب
و اندکی از بندگان من شاکرند،و فرق میان شکور و شاکر اینست که شکور کسی است که مکرّر و پیوسته شکر میکند،و
ص : 232
شاکر کسیست که شکر از او واقع میشود.
ادِيَ مؤمن موحد را،و در این آیه دلالت است بر اینکه مؤمن شاکر اندك است 􀀀 ابن عباس گوید:اراده فرموده بآن وَ قَلِیلٌ مِنْ عِب
در هر زمان.
ا عَلَیْهِ الْمَوْتَ 􀀀 فَلَمّ قَضَیْن
ا􀀀
یعنی پس چون حکم کردیم و مقدّر نمودیم بر سلیمان مرگ را و بقول بعضی واجب کردیم مرگ را بر سلیمان.
إِلاّ دَابَّهُ الْأَرْضِ تَأْکُلُ مِنْسَأَتَهُ
􀀀
ی مَوْتِهِ 􀀀 ا دَلَّهُمْ عَل 􀀀م
رهنمایی و دلالت بر مرگش جنّیان نکردند مگر موریانه چوب خور و آنها ندانستند مرگ او را تا آنکه موریانه عصاء او را
خورد و او بر زمین افتاد،پس فهمیدند که او مرده است.
اللّ علیه السلام
􀀀
کیفیت مردن سلیمان حشمت ه
و گفته اند که سلیمان علیه السلام یک سال و دو سال و یک ماه و دو ماه و کمتر و بیشتر در مسجد بیت المقدس اعتکاف می
کرد و از آن خارج نمی شد،و غذاي او را از آب و خوراك برایش بمسجد میبردند و او در آنجا مشغول به عبادت بود،پس
در وقتی که در آن مسجد اقامت داشت روزي نبود که صبح کند مگر آنکه درختی می روئید و سلیمان از آن درخت
میپرسید،از اسمش و سود و زیانش و او خبر میداد باو،پس روزي گیاهی دید و گفت اسمت چیست؟ گفت خرنوب گفت تو
براي چه خوبی،گفت براي خراب کردن،پس دانست که بزودي می میرد،پس گفت بار خدایا مرگ مرا بر جنّیان مخفی دار تا
آدمیان بدانند که آنها علم غیب ندارند،و از اتمام بیت المقدّس یک سال باقی بود بخاندانش گفت به جنّیان خبر مرگ مرا
ندهید،تا از بنا و ساختمان مسجد خلاص شوند،و داخل محراب عبادتش شد و تکیه بر عصایش داد و مرد و
ص : 233
یک سال بر عصا ایستاد تا بناء مسجد پایان یافت،سپس خداوند موریانه را بر عصایش مسلّط نمود تا مغز عصا را خورد و عصا
شکست،پس مرده اش افتاد و جنّیان از مرگ او خبر شدند و در آن مدّت خیال میکردند که او زنده و آنها را نگاه میکند.
و گفته اند:در ایستاده مردن او و نیز سر پا بودنش غرضهایی بود:
-1 اتمام بناء مسجد.
-2 آدمیان بدانند که جنّ علم غیب ندارد و ایشان در این ادعایشان دروغگویند.
-3 اینکه دانسته شود هر کس اجلش رسید خواهد مرد و تأخیري در اجل او نخواهد بود،زیرا حضرت سلیمان علیه السلام با
همۀ جلالتش- مهلت داده نشد.
و روایت شده که خداوند او را از مرگش آگاه ساخت پس او غسل کرد و بر خود سدر و کافور زد و کفن پوشید و جنّیان
مشغول کارشان بودند.
و ابو بصیر از حضرت امام محمد باقر علیه السلام روایت کرده که فرمودند سلیمان فرمان داد شیاطین براي او قبّه از بلور و
شیشه ساختند پس در همان میان که در قبّه بر عصایش تکیه داده بود و به جنّیان نگاه میکرد که چطور کار میکنند و آنها او را
میدیدند و دست رسی باو نداشتند ناگاه دید مردي در قبه نزد اوست،گفت تو کیستی؟گفت،من کسی هستم که رشوه قبول
نمیکنم و از هیچ سلطانی نمی ترسم پس در همان حالی که بر عصایش تکیه داشت در قبه جانش را گرفت،پس یک سال
تمام جنّیان براي او کار کردند تا خدا موریانه فرستاد و عصاي او را خورد و افتاد.
ص : 234
و در حدیث دیگر از حضرت صادق علیه السلام روایت شده که آصف برخیا ادارة امور او را مینمود تا موریانه کار خود را
کرد.
فَلَمّ خَرَّ
ا􀀀
پس چون سلیمان مرده اش افتاد.
تَبَیَّنَتِ الْجِنُّ
یعنی ظاهر شد که جنّ،پس براي مردم روشن شد.
ذابِ الْمُهِینِ 􀀀 ا لَبِثُوا فِی الْعَ 􀀀 کانُوا یَعْلَمُونَ الْغَیْبَ م 􀀀 أَنْ لَوْ
که اگر آنها غیب میدانستند در شکنجه و عذاب خوار کننده نمی ماندند،یعنی در اعمال دشوار و سخت مکث نمی کردند،و
البتّه آن را عذاب نامید براي سختی و دشواري که در آن اعمال بوده نه آنکه آن عذاب معهود در ذهن باشد،پس آن، نیست
مگر عبادتی براي او یا بمنزله چیزي که عوض بر آن میدهند،یعنی آنچه که کار میکردند در حالی که مسخّر سلیمان بودند و
او مرده بود و ایشان گمان میکردند که او زنده است.
بعضی گفته اند:یعنی روشن شد براي عوام و ضعفاء جنّ که رؤساء و بزرگان آنها غیب نمیدانند براي آنکه آنها خیال میکردند
که آنان غیب می دانند.
و بعضی گفته اند:نیز یعنی براي آدمیان روشن شد که جنّ غیب نمیدانند زیرا ایشان آدمیان را ابهام میکردند که ما غیب
میدانیم،و البتّه گفت تَبَیَّنَتِ الْجِنُّ چنانچه کسی که با دیگري مناظره و احتجاج می کند و دلیل براي او اقامه مینماید میگوید آیا
براي تو معلوم و روشن شد که تو بر باطلی،و بنا بر همین دلالت میکند قرائت کسی که"تبیّنت الانس"خوانده است،و بیان آن
گذشت.
و اهل تاریخ گفته اند:که عمر سلیمان علیه السلام 53 سال بود چهل
ص : 235
سال از آن مدّت سلطنتش بود،و روزي که بسلطنت رسید 13 ساله بود و چهار سال از پادشاهیش گذشته بود که شروع به بناء
بیت المقدس نمود،و خدا داناتر است.
و امّا دلیل در عمل جنّیان این اعمال بزرگی را که انسان از آن عاجز بود اینست که خداوند تعالی فزونی داد در بدنها و نیروي
آنها را تغییر داد خلقت ایشان را از خلقت جنّیانی که براي لطافت و ظرافت بدنشان دیده نمیشوند بر روش معجزه اي که
دلالت بر نبوّت سلیمان علیه السلام مینمود پس آنها بمنزله اسیرانی بودند در دست سلیمان و آنچه را که ایشان را تکلیف
میکرد از اعمال آماده میکردند پس بعد از آنکه سلیمان از دنیا رفت خداوند خلقت و اجسام آنها را هم چنان که قبلا بودند
قرار داد،پس در این زمان چیزي از آن کارها برایشان مهیّا نیست.
ص : 236
[ [سوره سبإ ( 34 ): آیات 15 تا 19
اشاره
مالٍ کُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّکُمْ وَ اُشْکُرُوا لَهُ بَلْدَهٌ طَیِّبَهٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ ( 15 ) فَأَعْرَضُوا 􀀀 انِ عَنْ یَمِینٍ وَ شِ 􀀀 کانَ لِسَ بَإٍ فِی مَسْکَنِهِمْ آیَهٌ جَنَّت 􀀀 لَقَدْ
ما کَفَرُوا 􀀀 اهُمْ بِ 􀀀 ذلِکَ جَزَیْن 􀀀 اتَیْ أُکُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَیْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِیلٍ ( 16 ) 􀀀 اهُمْ بِجَنَّتَیْهِمْ جَنَّتَیْنِ ذَو 􀀀 ا عَلَیْهِمْ سَیْلَ اَلْعَرِمِ وَ بَدَّلْن 􀀀 فَأَرْسَلْن
أَیّ
اماً 􀀀 و الِیَ 􀀀 ا لَی 􀀀 ا فِیهَا اَلسَّیْرَ سِیرُوا فِیه 􀀀 ظ وَ قَدَّرْن اهِر 􀀀 ا قُريً هًَ 􀀀 ارَکْن فِیه 􀀀ب ا􀀀 اَلْقُر اَلَّتِی جَعَلْن بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ يَ ا􀀀 جازِي إِلَّا اَلْکَفُورَ ( 17 ) وَ 􀀀 وَ هَلْ نُ
صَبّ
ارٍ 􀀀 اتٍ لِکُلِّ 􀀀 ذلِکَ لَآی 􀀀 اهُم کُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فِی 􀀀 مَزَّقْن حادِیثَ وَ 􀀀 فَجَعَلْن أَ اهُم 􀀀 أَسْف وَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ا􀀀 ارِن 􀀀 ب اعِدْ یَْنَ 􀀀 ا ب 􀀀 فَق رَبَّن الُوا 􀀀 آمِنِینَ ( 18 )
( شَکُورٍ ( 19
ترجمه:
-15 حقّا قبیلۀ سبأ را در دیارشان(در بلاد یمن)علامتی است،آن علامت دو بوستان از طرف راست و
چپ(دیارشان)بود(پیامبرانشان گفتند) از روزي پروردگار خویش بخورید و سپاس گزارید،(این شهر)شهري پاکیزه و
پروردگاري آمرزنده است.
ص : 237
-16 پس ایشان از(مواعظ دلپذیر)روي بگردانیدند در نتیجه سیلی را از بندي محکم برایشان فرستادیم و عوض دو باغ ایشان دو
بوستانشان دادیم که داراي میوه هاي تلخ و شور بود و چیزي از درخت سدر که اندك بود.
-17 باین تبدیل ایشان را خبر دادیم براي اینکه ناسپاسی کردند آیا جز کفران و ناسپاس را کیفر میدهیم.
-18 و میان ده هاي اهل سبا و میان شهرهایی که در آن برکت نهاده بودیم قریه هایی پدیدار و متّصل به یکدیگر گردانیدیم و
راه پیمودن را در دهات قرار دادیم(و بایشان گفتیم)در دهکده ها شبها و روزها بروید در حالی که امان یافتگانید.
-19 و گفتند پروردگارا میان منزلهاي سفر ما دوري افکن و به خود ستم کردند و قضایاي اهل سبا را موضوع داستانها قرار
دادیم و ایشان را بمنتهاي پراکندگی پراکنده نمودیم جدّا در این قصه براي هر شکیبایی- سپاسگزار عبرتهایی است.
قرائت:
حمزه و حفص مسکنهم بفتح کاف و مفرد قرائت کرده و کسایی بکسر کاف خوانده و دیگران مساکنهم جمع قرائت
کردند،اهل بصره اکل خمط مضاف بدون تنوین خوانده،و باقی از قرّاء بدون مضاف با تنوین خوانده اند،و اهل کوفه غیر ابو
بکر و یعقوب و هل نجازي را با نون و کسره زاء و الا الکفور را با نصب خوانده اند،و کسایی لام هل را در نون نجازي ادغام
کرده و غیر او ادغام نکرده و دیگران یجازي با یاء و فتحه زاء،و الکفور را با رفع خوانده اند
ص : 238
و ابو عمرو و ابن کثیر و هشام بعدّ بین اسفارنا با تشدید بلفظ امر خوانده اند و یعقوب و سهل ربنا با ضم و باعدنا با الف و فتح
با و عین و دال مخففه خوانده اند،و آن قرائت محمد بن علی الباقر علیه السلام و ابن عباس است و باقی از قرّاء ربّنا را با نصب
و باعد را با الف بنا بر دعاء خوانده اند.و در شواذ،قرائت ابن یعمر و محمد بن سمیفع ربّنا را با نصب و بعد بفتح با و دال و
ضمه عین بین اسفارنا برفع خوانده اند.
دلیل:
ابو علی گوید:کسی که مساکنهم قرائت کرده لفظ جمع آورده براي توافق با معنی براي آنکه براي هر ساکن مسکنی است،و
کسی که مسکنهم خوانده پس تشبیه کرده که مسکن مصدر و مضاف آن حذف شده است،و تقدیرش فی مواضع سکناهم
باشد،پس چون مسکن را مثل سکنی قرار داده و سکون مفرد است چنانچه مصدر مفرد است و این شبیه تر است از اینکه حمل
کنی آن را بر مثل(کلوا فی بعض بطنکم)بخورید در بعضی شکمتان و بنا بر این است قول خداي تعالی فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ یعنی
در موضع قعود آیا نمیبینی که براي هر یک از پرهیزگاران و متّقین محل نشستن است.
و در کاف فتحه است براي آنکه اسم مکان و مصدر از باب یفعل بر وزن مفعل است و البتّه کم میآید بر مثل این قاعده
چنانچه مسجد آمده است و سیبویه آن را حمل کرده بر اسم بیت و همین طور است مطلع مگر آنکه ابو الحسن میگوید که
مسکن را هر گاه کسره دادي لغت شایعی است و آن لغت روز مردم است،و یفتح لغت اهل حجاز است.
فامّا اضافه در اکل خمط ابو عبیده گوید خمط هر درخت تلخی است
ص : 239
که داراي خار و تیغ باشد و خوردن میوه اي که از درخت می چینند،پس بنا بر این تعبیر اضافه نیکوست و این آنکه خوردن
هر گاه از درخت چیده شود پس میوه هر درخت از خود اوست و غیر اضافه بخوبی اضافه نیست براي آنکه خمط،البته اسم آن
درخت است و صفت نیست،پس وقتی وصف نبود مجرور بر ما قبلش نمیشود چنانچه وصف جاري بر موصوف میشود و بدل
گرفتن هم آسان نیست براي آنکه آن نیست،و بعض آنهم نیست بجهت آنکه چیدن از درخت است ولی درخت از چیدن
نیست،پس جاري کردن آن بر او بر وجه عطف بیانست مثل آنکه بیان کرده که چیدن مال این درخت است و از آنست که ابو
الحسن گوید:در کلام عرب بهتر اینست که اضافه میکنند هر چه از این قبیل باشد مانند دار آجرخانه آجري و ثوب خز لباس
خزي،گوید فاکل خمط قرائت بسیاري است و در عربیت خوب نیست.
و دلیل کسی که قرائت کرده و هل نجازي با نون قول خدا(جزیناهم) است و کسی که یجازي خوانده بنا بر مبنی بودن فعل
است براي مفعول،پس بتحقیق که جزا دهنده خداي تعالی است و البته کفور مختص بجزاء شده براي آنکه مؤمن گاهی از
اتِهِمْ ( 1)و صرف نظر میکنیم از گناهشان و فرمود إِنَّ 􀀀 جاوَزُ عَنْ سَیِّئ 􀀀 گناهش صرف نظر میشود خداوند سبحان گوید وَ نَتَ
اتِ ( 2)و البته حسنات و کارهاي شایسته گناهان را از بین میبرد،و کافر چنین نیست زیرا که او بهر عمل 􀀀 اتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئ 􀀀 الْحَسَن
بدي که کرده مجازات و کیفر میشود و امّا ادغام کسایی لام را در نون جایز است سیبویه حکایت کرده و
ص : 240
. 1) -سورة احقاف آیۀ: 16 -1
. 2) -سورة هود آیۀ: 114 -2
بیان بهتر است و امّا قول خدا(ربنا باعد بین اسفارنا)سیبویه گفته که فاعل و فعل بیک معنی میآید مثل قول ایشان ضاعف و
ضعف و قارب و قرب و تمام دو لفظ بمعناي طلب و دعاء است.
ابن جنّی گوید:(بین)منصوب بنصب مفعول به یعنی بعد و باعد مسافه اسفارنا،دور شد و بعید گردید مسافت سفرهاي ما،و
نصب(بین)بنا بر ظرف بودن نیست دلالت میکند تو را قرائت کسی که(بین اسفارنا)خوانده چنانچه می گویی(بعد مدي
اسفارنا)پس رفع آن دلیل اسم بودن(بین)است و بنا بر این قول شاعر کانّ رماحهم اشطان بئر بعید بین جالیها جرور مثل آنکه
نیزه هاي ایشان از بلندي ریسمان چاهیست که دور است میان دیوارهاي آن چاه عمیق یعنی دور است درازي یا مسافت
دیوارهاي آن،شاهد در کلمه بین است که اسم است.
شرح لغات:
العرم:سدهایی که آب در آن جمع و از جریان محبوس میشود مفردش عرمه از عرامه الماء گرفته شده و آن رفتن آنست بتمام
رفتن،اعشی گوید:
ففی ذاك للمؤسی اسوه
و مآرب ففی علیه العرم
پس در این براي عبرت گیرنده تأسی و عبرتست که مآرب(نام شهریست در یمن) را سیل آمد و آن را ویران نمود.
رخام بنته له حمیر
اذا جاء ما و هم لم یرم
سدّي که حمیر آن را از سنگ براي او بنا کرده بود وقتی سیل آنها آمد از جایش حرکت نکرد و آنجا را ویران نمود.
ص : 241
و گفته اند عرم اسم بیابانی بود که سیل ها از دشتهاي زیاد در آن جمع میشد،و بعضی گفته اند،عرم در اینجا اسم موش
صحرائیست که سوراخ کرد سدّ عرم و باغی که آن را خلد میگفتند.
و بعضی گفته اند:عرم باران شدید و تند است.
اعراب:
آیه اسم(کان)است،جنتان مرفوع است بنا بر اینکه بدل از آیه است و ممکن است که خبر براي مبتداء محذوف باشد مثل اینکه
گفته شد آیه چیست پس گفت آیه جنتان است،و عن یمین و شمال صفت براي جنتان است و بنا بر این وقف میشود،بر قول
انِ کُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّکُمْ یعنی گفته میشود(کلوا من رزق ربکم منها)بخورید از 􀀀 خدا آیه و شروع میشود بقول خداي سبحان- جَنَّت
روزي پروردگارتان از آن دو باغ،پس حذف شده عائد از صفت بموصوف چنانچه حذف شده از قول،بلده طیّبه تقدیرش،هذه
اللّ ربّ غفور این شهر پاکیزه و خدا پروردگار آمرزنده است.
􀀀
بلده طیّبه و ه
تفسیر:
اشاره
سپس خبر داد خداي سبحان از قصه سبأ بچیزي که دلالت کند بر حسن عاقبت سپاسگزاري و بدي عاقبت کفران کننده و
فرمود:
کانَ لِسَبَإٍ 􀀀 لَقَدْ
هر آینه البتّه بود براي سبأ و او پدر عرب تمام یمن بود و البتّه قبیله اي هم موسوم به سبأ میباشد و در حدیث از فروه بن مسیک
روایت شده که گفت من پرسیدم از رسول خدا(ص)از سبأ که آیا او مردي و یا زنی بوده،پس فرمود او مردي از عرب بود که
براي او ده فرزند بوجود آمد شش تن از آنها راست گرا شدند و چهار تن از آنها چپ گرا گشتند امّا آنها
ص : 242
که راست گرا شدند:
-1 ازد، 2-کنده، 3-مذحج 4-اشعریها 5-انمار 6-حمیر مردي گفت از اصحاب پیامبر(ص)انمار کدام است فرمود آنهایی که از
ایشان است خثعم و بجیله.
و امّا آنهایی که چپ گرا گشتند: 1-عامله 2-خدام 3-لخم 4،غسان پس،مقصود در اینجا از سبأ قبیله است آنهایی که از اولاد
سبا پسر یشجب پسر یعرب فرزند قحطان بودند.
فِی مَسْکَنِهِمْ
یعنی در شهرشان (آیَهٌ) یعنی دلیلی بر یکتایی خدایی که عزیز است اسم او و کمال قدرت و نشانه اي بر فراوانی نعمت او
مالٍ یعنی دو باغ از طرف راست کسی که میآید بآنجا و 􀀀 انِ عَنْ یَمِینٍ وَ شِ 􀀀 سپس تفسیر کرد خداي سبحان آیه را و گفت: جَنَّت
چپ آن شهر.
و بعضی گفته اند:قصد نکرده دو باغ فقط را بلکه مقصودش اینست که شهر ایشان بر یک منوال بود،زیرا باغها از راست و
چپشان متصل بود،بعضی بدیگري و از وفور و زیادي نعمت و میوه جات اینسان بود که زنی زنبیلی بر سر میگذاشت و در سایه
این باغها میرفت،پس زنبیلش پر از میوه میشد- بدون آنکه با دستش میوه اي بچیند.
ابن زید گوید:آیۀ مذکوره این بود که در آبادي آنها پشه و مگس و کیک و عقرب و مار وجود نداشت و اگر غریبی وارد
شهرشان میشد و شپش،و ساس در لباسش بود میمرد.
و بعضی گفته اند:که مقصود از آیه بیرون آمدن گلها و میوه ها از درختها با رنگها و طعمهاي مختلف بود.
ص : 243
و بعضی گفته اند:که آن آیه این بود که آنجا سیزده آبادي و روستا بود و در هر روستایی پیامبري بود که مردم را بسوي
خداي سبحان دعوت می کرد و بایشان میگفتند.
کُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّکُمْ وَ اشْکُرُوا لَهُ
یعنی بخورید از آنچه خدا بشما روزي نموده،در این بوستانها و شکر او را بجا آورید تا نعمتش را بر شما افزایش دهد و زیاد
نماید و استغفار کنید از او تا شما را بیامرزد.
بَلْدَهٌ طَیِّبَهٌ
این شهر پاکیزه و پر برکت خاکش شیرین از آن همه گونه گیاه و درخت بیرون میآید،زمین شوره و سخت نیست و در آن
چیزي از حشرات موذیه و آزار کننده وجود ندارد.
و بعضی گفته اند:که مقصود بآن صحّت هواء آن و شیرینی و گوارایی آب آن و سلامتی خاك آنست و اینکه در آن گرمی
زیادي نیست که در تابستان اذیّت کند و زیاد سرد نیست که در زمستان ناراحت کند.
وَ رَبٌّ غَفُورٌ
یعنی زیاد آمرزنده گناهان.
فَأَعْرَضُوا
پس اعراض از حق کردند و شکر خداي سبحان را بجا نیاوردند و هر چه پیامبر ایشان آنها را بسوي خدا خواندند اقبال
نکردند،و نپذیرفتند.
ا عَلَیْهِمْ سَیْلَ الْعَرِمِ 􀀀 فَأَرْسَلْن
وهب گوید:پس فرستادیم بر ایشان سیل عرم را و این چنان بود که آب از زمین سبا از بیابانهاي یمن میآمد و در اینجا دو کوه
بود که آب باران و سیلها در میان آن دو کوه جمع میشد،پس آنها سدّ بستند در میان دو کوه و هر گاه نیاز بآب پیدا میکردند
به اندازه نیازشان دریچه سد را باز میکردند و زراعات و باغهایشان را آب میدادند
ص : 244
پس چون تکذیب کردند پیامبران را و فرمان خدا را ترك کردند خدا موش- صحرایی را فرستاد تا این سدّ را سوراخ کردند و
آب سدّ مانند سیل یک بار،بر ایشان آمد و ایشان را غرق کرد و هلاك نمود.
و به تحقیق تفسیر عرم گذشت،ابن اعرابی(محی الدین)گوید:
عرم سیل بنیان کنی است که قابل تحمّل و طاقت نیست.
اهُمْ بِجَنَّتَیْهِمْ 􀀀 وَ بَدَّلْن
و تعویض کردیم دو باغشان را که در آن انواع میوه جات و خیرات بود.
(جَنَّتَیْنِ)
اللّ ( 1)و مکر نمودند و خدا
􀀀
دو باغ دیگر نام آنها را هم باغ گذارد براي ترکیب و تنظیم کلام چنانچه فرمود، وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ هُ
ي عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ ( 2)پس کسی که دشمنی و عداوت بر شما کند شما هم متقابلا بر او دشمنی 􀀀 هم مکر نمود و فَمَنِ اعْتَد
نمائید.
اتَیْ أُکُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ 􀀀 ذَو
یعنی دو باغی که داراي خوراکی بودند و خمط اسم میوه هر درختی است و میوه خمط تلخ است.
ابن عباس گوید:خمط درخت اراك است ( 3)و بعضی گفته اند آن درخت خار است.
ابن عباس گوید:آن هر درختی است که تیغ داشته باشد و اثل درخت گز،یا درخت عرعر است.
ص : 245
. 1) -سورة آل عمران آیۀ: 54 -1
. 2) سورة بقره آیۀ: 194 -2
3) -درخت اراك چوبش براي مسواك خوب است و این مسواکهایی بود که از حجاز میآوردند از چوب اراك - 3
است،شاعري درباره محبوبه اش گفته: تخیّطت یا عود الاراك بثغرها ،اي چوب اراك و اي مسواك تجاوز کردي تو به دهان
و دندانهاي پیشین محبوبه من..."مترجم"
قتاده گوید:آن یک نوع از چوب است،و نیز گفته شده:آن درخت موز است.
وَ شَیْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِیلٍ
یعنی اثل و خمط آن بیشتر از سدر بود.
قتاده گوید:درختان ایشان از بهترین درختان بود،پس بجهت، بدي کردارشان از بدترین درختها شد.
ذلِکَ) 􀀀 (
ما کَفَرُوا پاداش دادیم ایشان را بکفران و ناسپاسی آنها. 􀀀 جَزَیْنَ بِ
ه􀀀 آنچه که ما با آنها کردیم. مُْ
جازِي 􀀀 وَ هَلْ نُ
و آیا پاداش میدهیم بچنین پاداشی.
إِلَّا الْکَفُورَ
مگر ناسپاسان آنهایی که کفران کردند نعمت خدا را،و خوارج استدلال کرده اند باین آیه که فاعل گناهان کبیره کافر است و
آن استدلال محکم و خوبی نیست از جهتی که خداوند سبحان فقط باین آیه بیان فرمود که باین نوع عذابی که بدبختی و
فلاکت و فقر است مجازات نمیشود مگر کافر و ناسپاس و ممکن است فاسق عذاب شود بغیر این عذاب.
و بعضی گفته اند:یعنی آیا مجازات میکنیم بتمام گناهانش مگر کافر را براي آنکه مؤمن قطعا بعضی از گناهانش بخشیده و از
آن صرف نظر میشود (البتّه با توبه و ولایت خاندان رسالت(ع).
ابی مسلم گوید:مجازات از تجازي و تقاضی است،یعنی اقتضا نمیکند و بر نمیگردد از آنچه را که داده مگر کافر را و ایشان
چون کفران نعمت کردند مقتضی شد که هر چه به ایشان داده پس بگیرد.
ظاهِرَهً 􀀀 ا قُريً 􀀀 ا فِیه 􀀀 ارَکْن 􀀀 ا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْقُرَي الَّتِی ب 􀀀 وَ جَعَلْن
یعنی از داستان آنها این بود که ما قرار دادیم میان آنها و میان دهستانهاي شام
ص : 246
که برکت دادیم آن را بسبب آب و درخت روستاهایی که بهم متّصل بود و مرکز تجارت ایشان بود از یمن تا شام و آنها در
رفت و آمدشان شب را در روستا و قریه اي استراحت میکردند و روز را در روستا دیگر تا از سفر برگردند و آنها هیچ نیاز به
توشه راه از آب و خوراك نداشتند که با خود حمل کنند از شهر سبا تا شامات و معناي ظاهره این است یعنی روستاي دوّم از
روستاي اوّل بسبب نزدیکی دیده میشد و همین طور تمام منازل.
ا فِیهَا السَّیْرَ 􀀀 وَ قَدَّرْن
یعنی ما قرار دادیم سیر و رفتن آنها را از قریۀ بقریه دیگر یک اندازه نصف روز و بایشان گفتیم:
ا􀀀 سِیرُوا فِیه
أَیّ یعنی هر طور که دلتان خواست شب مسافرت کنید یا روز (آمِنِینَ) ( 1)بروید که در امان
اماً 􀀀 و الِیَ 􀀀 سیر کنید در این روستاها لَی
هستید اگر از گرسنگی و تشنگی و خستگی و از درندگان و هر چه مخوف و- ترسناك باشد،و در این اشاره است به تکامل
نعمتها بر ایشان در سفر چنانچه در حضر و وطن هم همین طور بود،سپس خداوند سبحان خبر داد که ایشان کفران و ستم
کردند،پس گفتند:
ص : 247
1) (معناي آیه از نظر خاندان رسالت) 1-مترجم گوید:این تفسیر قرآن از نظر ظاهر و اهل سنت ولی از نظر خاندان رسالت -1
غیر از آنست. در احتجاج از ابی حمزه ثمالی روایت کرده که گفت یک نفر از قاضیان کوفه بر حضرت علی بن الحسین زین
ا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْقُرَي الَّتِی 􀀀 العابدین علیهم السلام وارد شد و گفت فداي شما شوم مرا خبر دهید از قول خداي عزّ و جل: وَ جَعَلْن
أَیّ آمِنِینَ.
اماً 􀀀 و الِیَ 􀀀 ا لَی 􀀀 ا فِیهَا السَّیْرَ سِیرُوا فِیه 􀀀 ظ وَ قَدَّرْن اهِر 􀀀 ا قُريً هًَ 􀀀 ارَکْن فِیه 􀀀ب ا􀀀
ا􀀀 ارِن 􀀀 اعِدْ بَیْنَ أَسْف 􀀀 ا ب 􀀀 رَبَّن
یعنی خدایا قرار بده میان ما و شام و صحراها و کویرها تا آنکه ما سواره طی مراحل و قطع منازل کنیم و این همچنانست که
بنی اسرائیل وقتی که از وفور نعمت خسته و ملول شدند گفتند بیرون آور براي ما از آنچه زمین میرویاند از باقلا و سیر و پیاز و
عدس و...و بدل از مرغ بریان شده و کره وَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ و ستم کردند بخودشان بجهت ارتکاب گناهان و کفران
(1
(فرمود مردم عراق چه میگویند دربارة این آیه براي شما،گفت میگویند آن مکّه است فرمود،جایی را دیده اي که دزدانش
بیشتر از مکه باشد؟ گفت،پس آن چیست فرمود خدا مردانی را اراده کرده است،گفت آیا در قرآن هست،فرمود آیا نشنیده
ا وَ رُسُلِهِ، چه بسا از قریه اي که از امر خدا و پیامبران او سرکشی کردند و 􀀀 اي که میفرماید، وَ کَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَهٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّه
ا وَ الْعِیرَ الَّتِی 􀀀 کُنّ فِیه
ا􀀀 الْقَر الَّتِی أَهْلَکْن ،این روستاها را که هلاك کردیم- ایشان را و فرمود، وَ سْئَلِ یَْهَ اهُم 􀀀 ي 􀀀 نیز فرمود، وَ تِلْکَ الْقُر
ا ،به پرس از روستایی که ما در آنجا بودیم و از این کاروانی که با آنها آمدیم پس، سؤال کن از قریه یا از رجال و 􀀀 ا فِیه 􀀀 أَقْبَلْن
مردان و یا کاروان و آیاتی باین مضمون،و معنی تلاوت کرد،گفت فداي شما شوم،پس آنها کیانند،فرمود ایشان ما هستیم و
أَیّ آمِنِینَ ،یعنی امین از گمراهی و هلاکت. و نیز در همین احتجاج از ابی حمزة ثمالی
اماً 􀀀 و الِیَ 􀀀 ا لَی 􀀀 اینکه خدا فرمود سِیرُوا فِیه
است که گفت حسن بصري آمد خدمت حضرت باقر علیه السلام و گفت اي ابو جعفر آیا من از چیزهایی از کتاب خدا از
شما نپرسم،فرمود،آیا تو فقیه اهل بصره نیستی؟گفت چرا اینطور میگویند،فرمود آیا در بصره کسی نیست که از او سؤال
اللّ هر آینه کار بزرگی و مسئولیت
􀀀
کنی،گفت،نه فرمود:پس تمام اهل بصره از تو فرا میگیرند؟ گفت آري،فرمود سبحان ه
سنگینی را بعهده گرفته اي،بمن رسیده از تو چیزي نمیدانم همین طور است یا
ص : 248
حادِیثَ 􀀀 اهُمْ أَ 􀀀 فَجَعَلْن
پس قرار دادیم داستان ایشان را براي کسانی که بعد از ایشان میآیند قصّه و حکایت که براي هم بگویند شرح حال آنها را و
مثل بآنها بزنند پس بگویند و متفرّق شدند مردم سبا وقتی که پراکنده- شدند بزرگترین پراکندگی ها و آوارگی ها.
(1
(دروغ بتو بسته اند،گفت آن چیست،فرمود،خیال میکنند که تو می گویی خدا بندگانش را آفریده و کارهایشان را تفویض و
بخودشان واگذاشته است پس حسن ساکت شد،پس فرمود،آیا تو دیده اي کسی را که خدا که خدا باو فرمود تو در امانی باز
خوف و ترسی بر او باشد،بعد از این وعده حسن گفت نه،حضرت فرمود،من بتو نشان میدهم و تو را از امر بزرگی نهی میکنم
و گمان نمیکنم تو را مگر آنکه بر غیر جهت آن تفسیر کنی،پس اگر این کار را کردي هم خود را قطعا هلاك کردي و هم
ظاهِرَهً وَ 􀀀 ا قُريً 􀀀 ا فِیه 􀀀 ارَکْن 􀀀 ا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْقُرَي الَّتِی ب 􀀀 مردم را،گفت آن کدام است؟ فرمود،آیا دیدي که خدا میفرماید: وَ جَعَلْن
أَیّ آمِنِینَ . اي حسن شنیدم که تو فتوا میدهی و می گویی آن مکّه است. پس حضرت باقر
اماً 􀀀 و الِیَ 􀀀 ا لَی 􀀀 ا فِیهَا السَّیْرَ سِیرُوا فِیه 􀀀 قَدَّرْن
علیه السلام فرمود:آیا دزد راه را بر حاجیان- نگرفته،و آیا اهل مکه ترسی ندارند،و آیا اموالشان غارت نشده،پس چه وقت
آنها در امان بوده اند بلکه درباره ما خدا مثل زده در قرآن پس شما هستیم قریه هایی که خدا برکت داده در آن و این قول
ا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ 􀀀 خداست،پس هر کس که اقرار بفضل و مقام ما آن طور که خدا امر کرده کند بسوي ما آید،پس فرمود وَ جَعَلْن
ا یعنی قرار دادیم بین ایشان و بین شیعیان ایشان قریه هایی که برکت دادیم در آن قراء ظاهره و قراء ظاهره 􀀀 ا فِیه 􀀀 ارَکْن 􀀀 الْقُرَي الَّتِی ب
ا فِیهَا السَّیْرَ پس سیر مثل علم است 􀀀 راویان و ناقلین احادیث ما بشیعیان ما و فقهاء شیعیان ما هستند و قول خدا که فرمود، وَ قَدَّرْن
شب و روز در حالی که ایمن هستید از ما علم را گرفته و بایشان از حلال و حرام و فرائض و احکام برسانید در امان هستید
وقتی علم را از معدن آن که مأمور شدید گرفتید،در امان از شک و گمراهی و ناقلین از حرام هستید براي آنکه ایشان علم را
از خدا فرا گرفته و خدا واجب کرده بر آنها که از آنان فرا بگیرند براي
ص : 249
اهُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ 􀀀 وَ مَزَّقْن
یعنی ایشان را آواره و دربدر کردیم در هر طرف از بلاد و شهرها بتمام پراکندگی.
اتٍ􀀀 ذلِکَ لَآی 􀀀 إِنَّ فِی
بدرستی که در این داستان دلالتها و نشانه هایی است.
صَبّ
ارٍ 􀀀 لِکُلِّ
براي هر صبر کننده اي بر سختیها.( شَکُورٍ )سپاس گزار بر نعمتها.
(1
اللّ علیه و آله). و نیز
􀀀
(آنکه آنها اهل میراث علم هستند از آدم علیه السلام تا آنجا که منتهی شده(یعنی حضرت رسول صلّی ه
در احتجاج از ابی حمزه ثمالی روایت شده که حضرت صادق(ع) بابی حنیفه فرمود،وقتی وارد بر آن حضرت شد،تو
کیستی؟گفت ابو حنیفه هستم،فرمود مفتی اهل عراقی،گفت آري،فرمود بچه فتوا میدهی گفت به کتاب خدا،فرمود و تو عالم
ا􀀀 بکتاب خدایی،ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه آن را میدانی؟گفت آري، فرمود پس مرا خبر بده از قول خداي تعالی وَ قَدَّرْن
أَیّ آمِنِینَ آن کجاست،گفت ما بین مکه و مدینه است،پس حضرت توجه باهل مجلس کرده و
اماً 􀀀 و الِیَ 􀀀 ا لَی 􀀀 فِیهَا السَّیْرَ سِیرُوا فِیه
فرمود شما را بخدا قسم آیا شما بین مکه و مدینه سیر کرده اید که بر جانتان از کشته شدن و بر مالتان از سرقت شدن ایمن
نباشید،گفتند آري بخدا قسم،پس فرمود واي بر تو اي ابو حنیفه خدا نمی گوید مگر حق.مرا خبر بده از قول خدا وَ مَنْ دَخَلَهُ
اللّ الحرام است،پس حضرت رو باهل مجلس کرد و فرمود شما را بخدا قسم آیا
􀀀
کانَ آمِناً ،اینجا کجاست؟ گفت آن بیت ه 􀀀
اللّ بن زبیر و سعید بن جبیر داخل آن شدند و ایمن نبودند،گفتند آري بخدا قسم،پس حضرت فرمود،واي
􀀀
میدانید که عبد ه
بحال تو اي ابو حنیفه خدا نمیگوید مگر حق... پس ابو حنیفه از حرف خود برگشت گفت مرا علمی و دانشی بکتاب خدا
نیست من صاحب قیاس هستم...
ص : 250
و بعضی گفته اند:براي هر صبر کننده اي از گاهها و سپاس گزار نعمتها بسبب طاعات و عبادات.
حکایت
کلبی از ابی صالح روایت کرده که طریفه جادوگر خبر داد به عمرو بن عامري که باو مزیلقاء فرزند ماء السماء میگفتند و او در
کهانت و جادوگري دیده بود که سد مآرب بزودي خراب میشود و اینکه سیل عرم میآید و هر دو بوستان و باغ آن را خراب و
ویران میکند،پس عمرو بن عامر بن عامر اموالش را فروخت و با خاندان و خویشان حرکت کرد تا بمکه رسید و در آنجا و
اطراف آن اقامت کردند،پس مبتلا به تب شدند و در شهري بودند که نمیدانستند تب چیست،پس آن زن جادوگر را خواسته
و باو از این بیماري شکایت کردند، گفت آنچه شما مبتلا شدید منهم مبتلا شده ام و این موجب جدایی ما خواهد بود،گفتند
پس بچه فرمان میدهی،گفت هر کس از شما که داراي همت بلند و شتر قوي و توشه فراوانی است خود را بقصر عمان که
محکم است برساند.
و هر کس از شما که زرنگ و ناگزیر و اهل صبر است بر حوادث و ناگواریها روزگار پس بر اوست که بوادي اراك از بیابان
مرو که خزاعه در آنجا هستند برود،آن گاه گفت هر کس که کوه هاي سخت خواهد و در موقع گل و بارندگی میخواهد
خوراکش در آن محل باشد بسوي یثرب که صاحب خرما و عسل و زمین اوس و خزرج است برود،سپس گفت هر کس از
شما طالب مشروبات و پادشاهی و امارت و پوشیدن تاج و لباس حریر است بسوي بصري و غویر که از بلاد شام است برود که
در آنجا آل جفنه بن غسّان سکونت دارند.
بعد گفت:هر کس لباس نازك و اسبهاي آزاد شده و معدن روزي
ص : 251
و خون ریخته شده می خواهد به زمین عراق که آل جذیمه ابرش و آل محرق در حیره هستند سفر کند .
ص : 252
[ [سوره سبإ ( 34 ): آیات 20 تا 25
اشاره
إِلاّ لِنَعْلَمَ مَنْ یُؤْمِنُ بِالْآخِرَهِ مِمَّنْ
􀀀
طانٍ 􀀀 کانَ لَهُ عَلَیْهِمْ مِنْ سُلْ 􀀀 ا 􀀀 إِلاّ فَرِیقاً مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ ( 20 ) وَ م
􀀀
وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ
اتِ وَ 􀀀 ماو 􀀀 الَ ذَرَّهٍ فِی اَلسَّ 􀀀 لا یَمْلِکُونَ مِثْق 􀀀 اَللّ
􀀀
ی کُلِّ شَیْءٍ حَفِیظٌ ( 21 ) قُلِ اُدْعُوا اَلَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ هِ 􀀀 ا فِی شَکٍّ وَ رَبُّکَ عَل 􀀀 هُوَ مِنْه
ذا فُزِّعَ عَنْ 􀀀 حَتّ إِ
ی􀀀 لَه إِلاّ لِمَنْ أَذِنَ 􀀀
اعَهُ عِنْدَهُ 􀀀 تَنْفَعُ اَلشَّف 􀀀 ا لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهِیرٍ ( 22 ) وَ لا 􀀀 ما مِنْ شِرْكٍ وَ م 􀀀 ا لَهُمْ فِیهِ 􀀀 فِی اَلْأَرْضِ وَ م 􀀀 لا
إِیّ
اکُم 􀀀 إِنّ أَوْ 􀀀
اَللّ وَ ا
􀀀
اتِ وَ اَلْأَرْضِ قُلِ هُ 􀀀 ماو 􀀀 الُوا اَلْحَقَّ وَ هُوَ اَلْعَلِیُّ اَلْکَبِیرُ ( 23 ) قُلْ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ اَلسَّ 􀀀 الَ رَبُّکُمْ ق 􀀀 ذا ق 􀀀 ا 􀀀 الُوا م 􀀀 قُلُوبِهِمْ ق
( عَمّ تَعْمَلُونَ ( 25
ا􀀀 نُس لا ئَْلُ 􀀀 أَج وَ ا􀀀 عَمّ رَْمْن
ا􀀀 تُس لا ئَْلُونَ 􀀀 م ( 24 ) قُلْ ضَلا بُِینٍ لٍ􀀀 أَو فِی ی هُديً 􀀀 لَعَل
ترجمه:
-20 و حقّا که ابلیس گمان خویش را دربارة اهل سبا درست یافت پس شیطان را بجز گروهی از مؤمنان پیروي کردند.
-21 و شیطان را هیچ گونه استیلایی بر ایشان نبود تا کسی را که بسراي آخرت میگرود از کسی که او از آن سراي در
گمانست جدا سازد و پروردگار تو بر همه چیزي نگهبانست.
ص : 253
-22 (اي پیامبر)بگو آنانی را که بجز خداي یکتا خدایانی گمان کرده اید بدانید،آن خدایان هموزن ذرّه در آسمان ها مالک
نیستند و نه در زمین خدایان را در آسمان و زمین هیچ شرکتی نیست و خداي یکتا را از خدایان باطل هیچ پشتیبانی نیست.
-23 شفاعت هیچکس نزد خدا سود ندهد مگر کسی که خدا او را براي شفاعت کردن دستور دهد تا آن دم که ترس را از
دلهایشان بردارند گویند پروردگار شما چه گفت گویند سخن راست و درست گفت و او خداي برتر-و بزرگوارتر است.
-24 (اي پیامبر)بگو آنکه از آسمان و زمین شما را روزي میدهد کیست و خود بگو خدا و(دیگر بگو)که البته ما مؤمنان یا
مشرکان براه راستیم یا در گمراهی آشکارا.
-25 بگو شما را از گناهانی که ما کرده ایم نمیپرسند و ما را از کارهایی که شما میکنید نمی پرسند.
قرائت:
اهل کوفه صدّق با تشدید دالّ قرائت کرده و باقی قراء بتخفیف دال خوانده اند.
و یعقوب و سهل،صدق با تشدید و نصب ابلیس و(ظنّه)را با رفع خوانده اند.
ابو عمرو و اهل کوفه غیر عاصم و اعشی و برجمی اذن بضم همزه خوانده و دیگران بفتح آن خوانده اند،ابن عامر و یعقوب
فزّع با فتح فا و زاء خوانده و باقی با ضمّ فاء و کسره زاء(فزّع)قرائت کرده اند
ص : 254
و در شواذّ قرائت حسن بخلاف قتاده فزّع بفتح فاء و زاء و عین و، تشدید است،و از حسن نیز فزّع بضم فاء و کسر زاء و تشدید
نقل شده،و از او و قتاده بضمّ فاء و کسره زاء و تخفیف فزع نقل شده است.
دلیل:
ابو علی گوید:معناي تخفیف در صدق اینکه او گمانی که بایشان داشت از پیروي ایشان او را راست میدانست وقتی که
راطَکَ الْمُسْتَقِیمَ است ( 1)پس به آنچه مرا گول زدي من البته 􀀀 ما أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِ 􀀀 فریبشان داد،و این مثل قول خدا فَبِ
مینشینم در کمین ایشان در راه مستقیم تو، وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ ( 2)و همه آنها را فریب میدهم،پس این گمان او بود براي اینکه
این را از روي یقین نگفت پس(ظنه)بنا بر این منصوب بنصب مفعول به است و جایز است که آن منصوب شود بنصب
ظرفیّت،یعنی(فی ظنّه)و گاهی گفته میشود اصاب الظن و اخطاء الظن گمانش درست بود،و گمانش اشتباه بود،شاعر گوید:
ان یک ظنّی صادقا و هو صادقی
بثمله یحسبهم بها محسبا و عرا
اگر گمان من راست باشد و حال آنکه راست هم هست شمله"که زنی است" زندانی میکند ایشان را در زندانی سخت تا
انتقام قاتل پدرش را بگیرد.
شاهد در متعدي شدن صادقی است که اضافه شد به مفعول که یاء متکلّم است.
و کسی که با تشدید صدّق خوانده ظنّ را نصب داده بنا بر آنکه مفعول به باشد،و کسی که صدق علیهم ابلیس بنصب و ظنّه
را برفع خوانده،پس
ص : 255
. 1) -سورة اعراف آیۀ: 16 -1
. 2) سورة حجر آیۀ: 39 -2
معنایش این است،که ابلیس چیزي را در خاطرش زینت داد،پس راست پنداشت گمانش را.
و کسی که الاّ لمن اذن له،خوانده،پس معنایش اینست براي کسی که خدا باو رخصت شفاعت داده و کسی که اذن مبنی
للمفعول و مجهول خوانده پس او نیز این معنا را اراده کرده است،چنانچه در قول خدا(حتی اذا فزع عن قلوبهم)و فزع و هل
نجازي الاّ الکفور،و هل یجازي الاّ الکفور بیک معناست اگرچه در الفاظ مختلف هستند.
شرح لغات:
میگویند صدقت زیدا و صدّقته،راست پنداشتی زید را و تصدیق کردي او را و کذّبته و کذبت،دروغ پنداشتی او را و وي را
تکذیب کردي.
و براي اعشی انشاد کرده اند:"و صدقته و کذبته،و المرء ینفعه کذابه" و راست پنداشتم او را و تکذیب کردم وي را و آدمی را
دروغگویانش سود می دهند.
ابو عبیده گوید:فزع عن قلوبهم یعنی،نفس عنها،برطرف شد از- دلهایشان،میگویند فزع و فزع هر گاه فزع از او زایل شود و
برطرف گردد.
اعراب:
لنعلم:زجاج گوید:معنایش اینست ما امتحناهم فی ابلیس الاّ لنعلم ذلک- علم،امتحان نکردیم ایشان را در ابلیس مگر آنکه
بدانیم این دانستن را وقوع آن را از ایشان،و اوست آنکه ایشان را پاداش میدهد بر آن.
لا یَمْلِکُونَ 􀀀
لالٍ مُبِینٍ 􀀀 ی هُديً أَوْ فِی ضَ 􀀀 إِیّ لَعَل
اکُم 􀀀 إِنّ أَوْ 􀀀
بهتر اینست که جملۀ مستأنفه باشد و جایز است که حال هم باشد و قول او وَ ا
،تقدیرش اینست،و انّا
ص : 256
لعلی هدي او فی ضلال مبین و انّکم لعلی هدي او فی ضلال مبین است.
تفسیر:
اشاره
سپس خداوند سبحان فرمود:
وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ
و هر آینه بتحقیق که ابلیس گمان خود را دربارة ایشان راست پنداشت ضمیر در علیهم باهل سبا برمیگردد.
مجاهد گوید:ضمیر آن بهمه مردم برمیگردد مگر آنکه خدا را اطاعت کرده و معنایش اینست که ابلیس میگفت هر آینه من
آنها را گول زده و گمراه میکنم و این از روي علم و تحقیق نبود،فقط از روي گمان بود پس چون او را اهل شرك و باطل
پیروي کردند گمانش را راست و محقق می پنداشت.
فَاتَّبَعُوهُ
پس پیروي کردند او را در آنچه ایشان را فرا خواند.
إِلاّ فَرِیقاً مِنَ الْمُؤْمِنِینَ
􀀀
ابن عباس گوید:مگر گروهی از مؤمنین،من در اینجا بیانیّه است،یعنی مؤمنین،یعنی دانستند ایشان قباحت و زشتی پیروي شیطان
را،پس او را پیروي نکردند.و پیروي امر خداي تعالی نمودند.
طانٍ 􀀀 کانَ لَهُ عَلَیْهِمْ مِنْ سُلْ 􀀀 ا 􀀀 وَ م
یعنی براي شیطان برایشان استیلاء و ولایتی نبود که مجبور کند ایشان را بر گمراهی فقط براي او امکان وسوسه بود چنانچه
إِلاّ أَنْ، دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی ( 1)نیست براي من تسلّطی بر شما
􀀀
طانٍ 􀀀 کانَ لِی عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْ 􀀀 ا 􀀀 خدا از قول او حکایت کرده، وَ م
جز اینکه من شما را دعوت کردم شما هم اجابت کردید.
ا فِی شَکٍّ 􀀀 إِلاّ لِنَعْلَمَ مَنْ یُؤْمِنُ بِالْآخِرَهِ مِمَّنْ هُوَ مِنْه
􀀀
یعنی ما او را متمکّن از فریب دادن ایشان و وسوسه شان قرار ندادیم مگر تمیز دهیم بین
ص : 257
. 1) -سورة ابراهیم آیۀ: 22 -1
کسی که از او میپذیرد و بین آن کسی که نمی پذیرد اغواء او را پس پیروان او را عذاب کنیم و مخالفین او را ثواب پس از
إِلاّ لِنَعْلَمَ و این تمیز و تشخیص تازه اي میباشد براي آنکه نمیباشد مگر بعد از
􀀀
تمیز و تشخیص بین دو گروه تعبیر بعلم نمود
وقوع آنچه مستحق آنند،و امّا علم پس بخلاف این است،زیرا خداي سبحان عالم باحوال ایشان و افعال ایشان از روز ازل بوده
و براي همیشه میباشد.
و بعضی گفته اند:یعنی تا آنکه بداند طاعات موجودشان یا گناهان ایشان را اگر عصیان کنند،پس پاداش دهد ایشان را بحسب
آن گناهان زیرا که خداي سبحان هیچکس را مجازات نمیکند بنا بر آنچه از حال او میداند مگر بعد از آنکه این گناه از او
واقع شد.
و بعضی گفته اند:یعنی تا معامله کند با او معامله کسی که گویا نمی داند و فقط عمل میکند تا بداند کسی را که آخرت را
تصدیق نموده و اعتراف به آن دارد از کسی که در ریب و شک در آن میباشد.
وَ رَبُّکَ
ی کُلِّ شَیْءٍ حَفِیظٌ یعنی عالمی که فوت نمیشود او را علم چیزي از احوال ایشان،سپس خداوند 􀀀 پروردگار تو اي محمد. عَل
سبحان گفت (قُلِ) بگو اي محمد باین گروه مشرکین.
اللّ
􀀀
اُدْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ هِ
بخوانید آنهایی را که خدایان میپنداشتید از غیر خدا که ایشان خدایانند و اینکه آنها شریکان خداي تعالی و شفیعان شمایند و
آنها استحقاق خدایی دارند،آیا آنچه شما از آنها می خواهید براي شما استجابت میکنند،و این یک قسم توبیخ و سرزنش
است نه امر تا آنکه بدانند که بتهاي ایشان سود و زیانی برایشان ندارند.
ص : 258
لا فِی الْأَرْضِ 􀀀 اتِ وَ 􀀀 ماو 􀀀 الَ ذَرَّهٍ فِی السَّ 􀀀 لا یَمْلِکُونَ مِثْق 􀀀
یعنی مالک وزن ذرّه اي از خیر و شرّ و سود و زیان نیستند.
ما􀀀 ا لَهُمْ فِیهِ 􀀀 وَ م
و نیست براي آنها در آفریدن آسمان و زمین.
(مِنْ شِرْكٍ)
شرکتی و نصیبی.
ا لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهِیرٍ 􀀀 وَ م
یعنی نیست براي خداي سبحان از ایشان کمکی بر خلق آسمان و زمین و نه بر چیزي از چیزها.
إِلاّ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ
􀀀
اعَهُ عِنْدَهُ 􀀀 لا تَنْفَعُ الشَّف 􀀀 وَ
یعنی بتحقیق که شفاعت در نزد خداي تعالی سودي ندارد،مگر براي کسی که خدا از او راضی و او را پسندیده و باو رخصت
در شفاعت دهد مانند فرشتگان و پیامبران و اولیاء خدا،و ممکنست که معنایش این باشد مگر براي کسی که خدا اجازه داده
ی ( 1)شفاعت نمیکنند مگر براي کسی 􀀀 إِلاّ لِمَنِ ارْتَض
􀀀
لا یَشْفَعُونَ 􀀀 در اینکه براي او شفاعت کند،پس میباشد مانند قول خدا، وَ
ی ( 2)ما آنها 􀀀 اللّ زُلْف
􀀀
ا إِلَی هِ 􀀀 إِلاّ لِیُقَرِّبُون
􀀀
ا نَعْبُدُهُمْ 􀀀 که پسندیده باشد،و خداي سبحان این جمله را فرمود براي آنکه کفّار میگفتند، م
اللّ ( 3)این ها شفیعان مایند
􀀀
ا عِنْدَ هِ 􀀀 اؤُن 􀀀 لاءِ شُفَع 􀀀 ؤُ􀀀 را نمی پرستیم مگر آنکه ما را بخدا نزدیک کنند نزدیک کردنی،و میگفتند، ه
در نزد خدا،پس خداي تعالی حکم به بطلان اعتقاد آنها نمود.
ذا فُزِّعَ عَنْ قُلُوبِهِمْ 􀀀 حَتّ إِ
ی􀀀
یعنی تا آنکه فزع از قلوبشان برداشته شود و اختلاف کرده اند در ضمیر در قول خدا(فی قلوبهم)،بعضی گفته اند بمشرکین که
ذکر ایشان در پیش گذشت برمیگردد،پس معنایش میباشد تا
ص : 259
. 1) -سورة انبیاء آیۀ: 28 -1
. 2) -سورة زمر آیۀ: 3 -2
. 3) -سورة یونس آیۀ: 3 -3
الُوا) یعنی فرشتگان بایشان گفتند. 􀀀 هر گاه فزع از دلهایشان بیرون رود وقت فزع تا آنکه بشنوند سخن فرشتگان را (ق
الُوا 􀀀 الَ رَبُّکُمْ ق 􀀀 ذا ق 􀀀 ا 􀀀م
یعنی پروردگار شما چه گفت،گفتند یعنی این گروه مشرکین بایشان جواب دادند( اَلْحَقَّ )یعنی گفت حق.
ابن عباس و قتاده و ابن زید گفتند:پس اعتراف کردند که آنچه که پیامبران آورده اند حق است،و گفته اند که ضمیر بملائکه
برمیگردد.
ق رَبُّکُمْ
􀀀
ذا الَ 􀀀 ا 􀀀 اختلاف مفسّرین در معناي م
مفسّرین بر معناي این آیه بر چند وجه اختلاف کرده اند.
-1 وقتی فرشتگان باعمال بندگان بالا روند و بر ایشان صداي بزرگی بود،پس فرشتگان خیال کردند که روز قیامت شده،پس
الُوا الْحَقَّ ،گفتند پروردگار شما چه 􀀀 الَ رَبُّکُمْ ق 􀀀 ذا ق 􀀀 ا 􀀀 الُوا م 􀀀 بسجده افتاده و می ترسیدند پس وقتی دانستند که روز قیامت نیست، ق
گفت؟گفتند حق فرمود.
-2 مقاتل و کلبی گویند چون بین حضرت عیسی علیه السلام و حضرت محمد(ص)(فترت)واقع شد و خدا حضرت
محمد(ص)را مبعوث کرد و خداوند جبرئیل را باو وحی نمود،پس فرشتگان گمان کردند که جبرئیل نازل شده بچیزي از امر
ساعت،پس براي این بیهوش شدند،پس جبرئیل بهر یک از آسمانها عبور میکرد و فزع را از ایشان برطرف مینمود،پس
الُوا الْحَقَّ یعنی وحی. 􀀀 الَ رَبُّکُمْ ق 􀀀 ذا ق 􀀀 ا 􀀀 فرشتگان سر برداشته و بعضی از ایشان به برخی دیگر میگفت م
-3 ابن مسعود گوید:و جبائی هم قول او را اختیار کرده که خداي-
ص : 260
تعالی وقتی به بعضی از فرشتگان وحی نمود آن ملائکه در موقع شنیدن وحی غشوه اي بر ایشان عارض شده و بیهوش شده و
بحالت سجده افتادند براي بزرگی آیت حق،پس وقتی فزع،از دلهاي ایشان برطرف شد فرشتگان پرسیدند از این فرشته اي که
بر او وحی شده که چه گفت پروردگارت یا بعضی از دیگران میپرسند،پس میدانند که امر در غیر ایشانست.
وَ هُوَ الْعَلِیُّ
و اوست آقاي تواناي اطاعت شده،و بعضی گفته اند که او در صفاتش بلند است.
(الْکَبِیرُ)
بزرگ است در قدرت و تواناییش.
اتِ وَ الْأَرْضِ 􀀀 ماو 􀀀 قُلْ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّ
بگو کی شما را از آسمان و زمین روزي میدهد پس قطعا امکان ندارد براي آنها که بگویند خدایان و بتهایی که میپرستیم،ما
اللّ بگو اي محمد که خداست آنکه شما را روزي میدهد.
􀀀
را روزي میدهند،سپس در این موقع قُلِ هُ
لالٍ مُبِینٍ 􀀀 ی هُديً أَوْ فِی ضَ 􀀀 إِیّ لَعَل
اکُم 􀀀 إِنّ أَوْ 􀀀
وَ ا
و بگو من یا شما هر آینه بر هدایت یا گمراهی روشنی هستیم،خدا این را بر وجه و طریق عدالت در احتجاج فرمود نه از راه
شک و شبهه چنانچه گوینده اي بدیگري میگوید یکی از ما دروغگوست،و اگر چه او عالم و داناي به دروغگوست،و بنا بر
این،ابو الاسود دئلی ( 1)اهل بیت رسالت(ع)را مدح نموده و میگوید:
یقول الارذلون بنی قشیر
طوال الدهر لا تنسی علیّا
ص : 261
1) -ابو الاسود دئلی یکی از اصحاب و یاران مخصوص حضرت امیر المؤمنین (ع)و حسنین(ع)است،و او واضع علم صرف -1
و نحو است،و او اصل این دو علم را از حضرت علی(ع)فرا گرفت و در این موضوع کتاب نوشت،و کلیّات و قواعد صرف و
نحو را تألیف و تنظیم نمود."مترجم"
رذلها و اوباش بنو قشیر میگویند تو در طول روزگار و عمرت علی علیه السلام را فراموش نمیکنی.
بنو عمّ النّبی و اقربوه
احبّ الناس کلّهم الینا
پسر عموي پیامبر(ص)و نزدیکترین به آن حضرت،محبوب ترین تمام مردمند بسوي ما.
فان یک حبّهم رشدا اصبه
و لست بمخطئ ان کان غیّا
پس اگر محبت و دوستی ایشان صلاح باشد که من بآن رسیده ام و اگر هم گمراهی باشد من اشتباهی نکرده ام شاهد در بیت
سوّم است که ابو الاسود میگوید اگر محبّت خاندان رسالت مخصوصا علی(ع)واجب و صلاح باشد که من بآن رسیده ام و اگر
هم نباشد ضرري نکرده ام،و این بیت را که گفته از روي شک و تردید در محبت ایشان نگفته و قطعا یقین داشت که محبّت-
.( ایشان را صلاح و هدایت است ( 1
بعضی گفته اند:که خدا جمع بین دو خبر کرده،و تشخیص و تمیز آن را بدانایان تفویض فرمود،پس مثل آنکه گوید:انا علی
هدي و انتم علی ضلال من بر هدایت و شما بر مسیر گمراهی هستید.
مثل قول امراء القیس:
کانّ قلوب الطیر رطبا و یابسا
لدي وکرها العنّاب و الحشف البالی
مثل آنکه دلهاي پرندگان تر و یا خشک است و در آشیانه و لانه آنها عنّاب و
ص : 262
1) -مترجم گوید:شک و شبهه نیست که مودّت و محبّت خاندان رسالت و بالاخص مولاي متقیان حضرت امیر المؤمنین -1
علی علیه السلام فرض واجب بر امّت اسلام و مسلمین جهانست زیرا که آن را خدا اجر و مزد رسالت پیامبر
خرماي خشک است،شاهد این بیت رطبا و یابسا است یعنی تر و یا خشک،، است،بالآخره یکی از آن دو است.
پس جمع کرد بین قلوب و دلهاي تازه تر و دلهاي خشک و جمع کرد میان عنّاب که براي حرارت بدن نافع است و میان
خرماي خشک که دواي- رطوبت است.
و بعضی گفته اند:که آن را بر وجه و طریق عطوفت و مهربانی و مدارا گفته تا آنکه سخن حق را بشنوند،و این از بهترین
چیزیست که محق خودش را به هدایت و دشمنش را بگمراهی نسبت میدهد،براي اینکه آن سخن کسیست که دشمنش را
صریحا بگمراهی معرّفی نمیکند بلکه نسبت گمراهی را به بهترین صورتی نسبت باو میدهد و او را تحریک به تأمّل و دقّت
میکند و دقت و تأمل هم موجب نمیشود مگر بعد از شک و تردید.
(قُلْ)
ا) از آنچه که ما مرتکب 􀀀 عَمّ أَجْرَمْن
ا􀀀 تُس ) سؤال نمیشوید اي کفّار. ( لا ْئَلُونَ 􀀀 حج نشدند ( بگو اي محمد هر گاه تسلیم دلیل و تّ
عَمّ تَعْمَلُونَ) از آنچه شما عمل کرده و میکنید بلکه هر انسانی سؤال
ا􀀀 نُس ) و ما هم پرسیده نمیشویم ( لا ْئَلُ 􀀀 شدیم از گناهان (وَ
میشود از آنچه که میکند و مجازات میشود بر فعلش نه کارهاي دیگري و در این آیه دلالت است بر اینکه جایز نیست احدي
را بگناه غیر او مؤاخذه کنند.
(1
اللّ فی القرآن انزله یکفیکم فی عظیم
􀀀
(-قرار داده و حتّی امام شافعی محمد بن ادریس گوید: یا آل بیت النبی حبّکم فرض من ه
القدر انّکم من لم یصلّ علیکم لا صلاه له. اي خاندان رسالت محبّت شما واجب و فرض است از خدا که آن را در قرآن نازل
فرموده،و کافیست در بزرگی و مقام و منزلت شما که هر کس در نمازش بر شما صلوات نفرستد،نمازي براي او نیست،یعنی
نمازش باطلست.
ص : 263
[ [سوره سبإ ( 34 ): آیات 26 تا 30
اشاره
اَللّ اَلْعَزِیزُ اَلْحَکِیمُ
􀀀
کَلّا بَلْ هُوَ هُ
􀀀
کاءَ 􀀀 اَلْفَتّ اَلْعَلِیمُ ( 26 ) قُلْ أَرُونِیَ اَلَّذِینَ أَلْحَقْتُمْ بِهِ شُرَ
اح􀀀 ا بِالْحَقِّ وَ هُوَ 􀀀 ا ثُمَّ یَفْتَحُ بَیْنَن 􀀀 ا رَبُّن 􀀀 قُلْ یَجْمَعُ بَیْنَن
صادِقِینَ 􀀀 ذَا اَلْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ 􀀀 ی ه 􀀀 لا یَعْلَمُونَ ( 28 ) وَ یَقُولُونَ مَت 􀀀 اَلنّ
اسِ􀀀 أَکْث کِنَّ رََ 􀀀 لِلنّ بَشِیراً وَ نَذِیراً وَ ل
اسِ􀀀 کَافَّه إِلاّ 􀀀
اكَ 􀀀 ا أَرْسَلْن 􀀀 27 ) وَ م )
( لا تَسْتَقْدِمُونَ ( 30 􀀀 ساعَهً وَ 􀀀 لا تَسْتَأْخِرُونَ عَنْهُ 􀀀 ادُ یَوْمٍ 􀀀 29 ) قُلْ لَکُمْ مِیع )
ترجمه:
-26 بگو پروردگار ما میان ما جمع میکند سپس براستی و درستی میان ما حکم مینماید و او حاکمی داناست.
-27 بگو آنان را که انبازان و شریکان بخدا بر بسته اید بمن بنمایانید که نه چنانست بلکه او خداي عزتمندي درست کردار
است.
-28 و ما تو را اي پیامبر جز براي همه مردم نفرستاده ایم در حالی که مژده دهنده،و بیم کننده اي و لکن بیشتر
مردم(فضیلت)ترا نمیدانند.
-29 و میگویند این وعده قیامت چه هنگام است اگر شما راستگو هستید
ص : 264
-30 بگو شما را وعده گاه روزیست که ساعتی از آن باز پس نروید و از آن پیشی نیز نگیرید.
اعراب:
اَلَّذِینَ أَلْحَقْتُمْ بِهِ
عود کننده از صله بموصول حذف شده و تقدیرش الحقتموهم به است و شرکاء حال است،از(هم)حذف شده و کافه حال
است از کاف در ارسلناك،یعنی ما فرستادیم ترا مگر آنکه براي همه مردم کافی باشی،و ایشان را از غیر خدا منع نمایی،و
گفته شده در کلام تقدیم و تأخیر است یعنی و ما تو را نفرستادیم مگر براي همه مردم،و کافه اصلش کافیه مثل عافیه و عاقبه و
هر چه شبیه آنست،(بشیرا)حال بعد از حال و(نذیرا) عطف بر آنست.
تفسیر:
سپس خداوند سبحان امر کرد که محاکمه ایشان را با خدا واگذار کنند براي اعراض کردن و دوري کردنشان از دلیل و
راهنما و گفت.
(قُلْ)
ا جمع میکند بین ما پروردگار ما در روز قیامت. 􀀀 ا رَبُّن 􀀀 بگو اي محمد. یَجْمَعُ بَیْنَن
ا􀀀 ثُمَّ یَفْتَحُ بَیْنَن
الْفَتّ بحق و او حاکم( اَلْعَلِیمُ )داناي بحکم است چیزي از حکم بر او مخفی و مستور
اح􀀀 سپس حکم میکند میان ما. بِالْحَقِّ وَ هُوَ نیست.
(قُلْ)
کاءَ نشان بدهید بمن آنانی را که بنام شریکان بخدا بسته اید،خداي سبحان این را یاد 􀀀 بگو اي محمد أَرُونِیَ الَّذِینَ أَلْحَقْتُمْ بِهِ شُرَ
کرد بر وجه تعظیم و شگفت آمیز،یعنی بمن نشان بدهید کسانی را که خیال
ص : 265
میکردید که آنها شریکان خدایند و میپرستید آنها را با خدا و این مثل- سرزنش و توبیخ ایشانست،در آنچه که معتقد بودند از
شریک قرار دادن با خدا چنانچه گوینده اي میگوید بکسی که عملی را فاسد و ناقص انجام داده کارت را بمن نشان بده و این
توبیخ اوست براي آنچه که عمل و کارش را فاسد کرده است،زیرا که آنها بزودي رسوا و مفتضح میشوند براي فساد عملشان
وقتی اشاره به بتها کردند،آن گاه خداي سبحان فرمود:
کَلّا)
􀀀
)
نه چنانست یعنی چنین نیست که خیال کرده اند،و بعضی گفته اند یعنی برمیگردند از این گفتار و از خطا و گمراهی متنبّه و
اللّ الْعَزِیزُ بلکه او خداي تواناي چنانیست که مغلوب نمیشود ( اَلْحَکِیمُ )داناي در تمام افعالش میباشد،پس
􀀀
بیدار میشوند بَلْ هُوَ هُ
چگونه براي او شریک است،سپس بیان کرد پیغمبري پیامبرش را و فرمود:
اكَ􀀀 ا أَرْسَلْن 􀀀 وَ م
اي محمد ما تو را نفرستادیم برسالتی که آن را حمل نمودي.
لِلنّ
اسِ􀀀 کَافَّه إِلاّ 􀀀
جبائی و غیر او گفته اند:مگر براي عامّه مردم عرب و عجم و سایر امت ها.
و تأیید میکند این را حدیثی که از ابن عباس از پیامبر(ص)روایت شده که فرمود،پنج چیز بمن داده شده و آن را بعنوان فخریّه
و مباهات نمیگویم 1-من مبعوث شدم براي سرخ و سیاه(همه اقشار مردم دنیا).
-2 زمین براي من قرار داده شده طهور و مسجد،و طهارت(تیمّم) و سجده گاه که بر آن سجده کنم.
-3 غنایم جنگی و غیره براي من حلال شده که براي هیچکس از پیامبران
ص : 266
قبل از من حلال نشده بود.
-4 من یاري شده برعیم و آن در جلوي من مسیر یک ماه میرود.
-5 و بمن مقام شفاعت داده شده و آن را ذخیره کردم براي امّتم در روز قیامت.
و بعضی گفته اند:یعنی جمع کننده مردم بترسانیدن و فرا خواندن.
ابی مسلم گوید:کافه للناس،یعنی مانع ایشان شود از آنچه را که ایشان بر آنند از کفر و گناهان بسبب امر و نهی و وعده دادن
و ترسانیدن،و هاء در کافه براي مبالغه است.
لا یَعْلَمُونَ و لکن بیشتر مردم نمیدانند 􀀀 النّ
اسِ􀀀 أَکْث کِنَّ رََ 􀀀 ( بَشِیراً )بشارت دهنده ایشان به بهشت( وَ نَذِیراً )و ترساننده آنها بآتش وَ ل
پیامبري تو را براي اعراض کردنشان از تأمل در معجزة تو.
و بعضی گفته اند:نمیدانند چیست براي ایشان در آخرت در پیروي تو از ثواب و نعمتها و چیست بر ایشان در مخالفت تو از
عذاب دردناك سپس خداي سبحان حکایت از کفّار کرده و فرمود:
ذَا الْوَعْدُ 􀀀 ی ه 􀀀 وَ یَقُولُونَ مَت
و میگویند،چه وقت است روزي که ما را به آن وعده داده اي.
صادِقِینَ 􀀀 إِنْ کُنْتُمْ
اگر راست گویانید در آنچه که می گویید آن را اي گروه مؤمنین، سپس خداي سبحان امر فرمود پیامبرش را به پاسخ دادن به
ایشان و فرمود:
ادُ یَوْمٍ براي شما میقات و وعده گاه روزیست که نازل میشود بشما بآن وعده داده شدید و آن 􀀀 ( قُلْ )بگو اي محمد لَکُمْ مِیع
روز قیامت است.
ص : 267
ابی مسلم گوید:روز وفات و قبض روح ایشانست.
لا تَسْتَقْدِمُونَ 􀀀 ساعَهً وَ 􀀀 لا تَسْتَأْخِرُونَ عَنْهُ 􀀀
یعنی از آن روز نه تأخیر میافتد و نه مقدم و پیشی میگیرد به اینکه در اجلهاي شما زیاد کند یا از آن کم نماید
[ [سوره سبإ ( 34 ): آیات 31 تا 35
اشاره
ی بَعْضٍ 􀀀 اَلظّ مَوْقُوفُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ یَرْجِعُ بَعْضُ هُمْ إِل
􀀀
ي إِذِ الِمُونَ 􀀀 لا بِالَّذِي بَیْنَ یَدَیْهِ وَ لَوْ تَر 􀀀 ذَا اَلْقُرْآنِ وَ 􀀀 الَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا لَنْ نُؤْمِنَ بِه 􀀀 وَ ق
اکُمْ 􀀀 الَ اَلَّذِینَ اِسْتَکْبَرُوا لِلَّذِینَ اُسْتُضْعِفُوا أَ نَحْنُ صَدَدْن 􀀀 لَکُنّ مُؤْمِنِینَ ( 31 ) ق
ا􀀀 أَن لا تُْمْ 􀀀 اَلْقَوْلَ یَقُولُ اَلَّذِینَ اُسْتُضْ عِفُوا لِلَّذِینَ اِسْتَکْبَرُوا لَوْ
ا أَنْ 􀀀 ارِ إِذْ تَأْمُرُونَن 􀀀 الَ اَلَّذِینَ اُسْتُضْ عِفُوا لِلَّذِینَ اِسْتَکْبَرُوا بَلْ مَکْرُ اَللَّیْلِ وَ اَلنَّه 􀀀 جاءَکُمْ بَلْ کُنْتُمْ مُجْرِمِینَ ( 32 ) وَ ق 􀀀 ي بَعْدَ إِذْ 􀀀 عَنِ اَلْهُد
کانُوا 􀀀 ا 􀀀 إِلاّ م
􀀀
اقِ اَلَّذِینَ کَفَرُوا هَلْ یُجْزَوْنَ 􀀀 لَ فِی أَعْن 􀀀 ذابَ وَ جَعَلْنَا اَلْأَغْلا 􀀀 لَمّ رَأَوُا اَلْعَ
ا 􀀀 دام 􀀀 اَلنَّ داداً وَ أَسَرُّوا هََ 􀀀 بِاللّ وَ نَجْعَلَ لَهُ أَنْ
􀀀
نَکْفُرَ هِ
ا􀀀 لاداً وَ م 􀀀 والًا وَ أَوْ 􀀀 الُوا نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْ 􀀀 کافِرُونَ ( 34 ) وَ ق 􀀀 ما أُرْسِلْتُمْ بِهِ 􀀀 إِنّ بِ
􀀀
ا ا 􀀀 الَ مُتْرَفُوه 􀀀 إِلاّ ق
􀀀
ا فِی قَرْیَهٍ مِنْ نَذِیرٍ 􀀀 ا أَرْسَلْن 􀀀 یَعْمَلُونَ ( 33 ) وَ م
( نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ ( 35
ص : 268
ترجمه:
-31 و(از مشرکان عرب)آنان که کافر شدند گفتند هرگز باین قرآن و بآن چیزي که نزد محمد(ص)است ایمان نمیآوریم و
اگر اي بیننده به بینی آن دم که ستمکاران نزد پروردگار خویش بازداشت شدگانند در حالی که برخی از ایشان سخن را
بسوي برخی دیگر باز میگردانند آنان که ناتوان شمرده شده اند به آنانکه سرکش بودند میگویند اگر شما نمیبودید البتّه ما
گرویدگان می بودیم.
-32 و آنان که گردنکشی کرده بودند بکسانی که ناتوان شمرده شده بودند گویند آیا ما شما را از قبول هدایت از پس زمانی
که آن بسوي شما بیامد باز- داشتیم بلکه شما خودتان گنهکار بودید.
-33 و آنان که زبون و ضعیف و ناتوان بودند بآنان که برتري جسته بودند گویند بلکه نیرنگ شما در شب و روز هنگامی که
ما را دستور میدادید که منکر وحدانیّت خدا بشویم و براي خداي یکتا همتایان فرا گیریم و آن هنگام که عذاب را مشاهده
کنند پشیمانی اظهار کنند و در گردن آنان که نگرویدند غلهاي آتشین را بنهیم آیا کافران را جز بآنچه میکرده اند مجازات
میکنند.
-34 و در هیچ دهی هیچ پیغمبر بیم کننده اي را نفرستادیم جز آنکه جبّاران و توانگران متنعّم آن دهکده گفتند ما جداّ بآن
کیشی که شما را بابلاغ آن فرستاده اند ناگرویدگان و کافر هستیم.
-35 و گفتند ما از نظر اموال و فرزندان(از شما)بیشتریم و ما را عذاب نخواهند کرد.
ص : 269
اعراب:
ارِ 􀀀 بَلْ مَکْرُ اللَّیْلِ وَ النَّه
در آن دو وجه گفته اند:
-1 اینکه مکر مبتداء و خبرش محذوف باشد یعنی(مکرکم فی اللیل و النهار صددنا عن ذلک حین امرتمونا ان نکفر باللّه)مکر
شما در شب و روز ما را بازداشت از این کار هنگامی که امر کردید ما را که کافر بخدا شویم.
-2 اینکه فاعل فعل محذوف باشد،تقدیرش،بل صددنا مکرکم فی اللیل و النهار،بلکه بازداشت ما را مکر شما در شب و روز،و
عرب اضافه میکند احداث و افعال را بزمان بر سبیل و طریقت توسعه دادن و میگوید صیام النهار و قیام اللیل،و معنی اینست که
روزه گرفتن در روز و برخاستن براي عبادت در شب،شاعر گوید:
لقد لمتنا یا ام غیلان فی السري
و نمت و ما لیل المطی بنائم
هر آینه البته ما را اي خار مغیلان در رفتن شب با نیش خود سرزنش کردي و خوابیدي و حال آنکه شب راه پیماینده خواب
نیست.
شاهد در لیل المطی است که آن را بخواب توصیف کرده،پس شب را توصیف بخواب نمود و این بر طریق قول تقواست که
می گویی نهارك صائم و لیلک قائم،روز تو روزه دار و شب تو بیدار و ایستاده است.
تفسیر:
سپس خداوند سبحان حال ایشان را در قیامت بیان فرمود،پس حکایت کرد از ایشان و گفت:
الَ الَّذِینَ کَفَرُوا 􀀀 وَ ق
و گفتند آنانی که کافر شدند و ایشان یهود بودند،و بعضی گفته اند:ایشان مشرکین عرب بودند و این صحیح تر است
ص : 270
ذَا الْقُرْآنِ 􀀀 لَنْ نُؤْمِنَ بِه
هرگز باین قرآن ایمان نمی آوریم،یعنی تصدیق نمیکنم که آن از خداي تعالی است و اقرار نمیکنم بچیزي که از امر آخرت
در جلوي روي تو است.
و بعضی گفته اند:اراده کرده اند تورات و انجیل را و این هنگامی بود که مؤمنین اهل کتاب گفتند که صفت محمد(ص)در
کتاب ما هست و او پیامبر مبعوث است،مشرکین کافر بکتاب ایشان شده و گفتند.
ي􀀀 وَ لَوْ تَر
الظّ مَوْقُوفُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ زمانی که ستمکاران را در نزد پروردگارشان نگه میدارند،یعنی در
􀀀
و اگر به بینی اي محمد. إِذِ الِمُونَ
روز قیامت براي حساب محبوس هستند.
ی بَعْضٍ الْقَوْلَ 􀀀 یَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِل
یعنی رد میکند بعضی از ایشان بر برخی دیگر سخن را در جدال.
یَقُولُ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا
میگویند کسانی که زبون و ناتوان شدند و ایشان پیروان بودند که کورکورانه پیروي میکردند.
لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا
بکسانی که سرکش بودند و ایشان اشراف و رهبران بودند.
لَکُنّ مُؤْمِنِینَ
ا􀀀 أَن لا تُْمْ 􀀀 لَوْ
اگر شما نبودید ما توحید خدا را تصدیق میکردیم،یعنی شما ما را از ایمان منع کردید و بازداشتید،و مقصود این است اگر شما
ما را بسوي کفر دعوت نکرده بودید ما ایمان میآوردیم بخدا در دنیا..و حالا عذاب نمی شدیم.
الَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا لِلَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا 􀀀ق
گفتند آن کسانی که سرکش بودند بکسانی که زبون و ناتوان بودند یعنی گفتند رهبران شرك و کفر به
ص : 271
پیروانشان بر طریق انکار.
جاءَکُمْ 􀀀 ي بَعْدَ إِذْ 􀀀 اکُمْ عَنِ الْهُد 􀀀 أَ نَحْنُ صَدَدْن
آیا ما شما را بازداشتیم از هدایت و ایمان بعد از آنکه آمد شما را یعنی ما مانع نشدیم از پذیرفتن هدایت و ارشاد.
بَلْ کُنْتُمْ مُجْرِمِینَ
بلکه خود شما کافر بودید،یعنی بلکه شما خودتان کفر ورزیدید و ما تحمیل نکردیم کفر را بر شما قهرا و جبرا،پس هر یک از
دو گروه گناه را بر گردن رفیقش خواهد گذاشت و او را متّهم خواهد نمود و هیچ کس گناه را نسبت بخداي تعالی نمیدهد.
الَ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا 􀀀 وَ ق
و گویند کسانی که زبون،و ناتوان شدند به آنانکه سرکش و طاغی شدند یعنی پیروان به رؤساء مستکبر خواهند گفت:
ارِ 􀀀 بَلْ مَکْرُ اللَّیْلِ وَ النَّه
بلکه مکر شب و روز یعنی اغواء و فریب کاري شما در شب و روز ما را از پذیرفتن ایمان و هدایت باز داشت.
داداً 􀀀 بِاللّ وَ نَجْعَلَ لَهُ أَنْ
􀀀
ا أَنْ نَکْفُرَ هِ 􀀀 إِذْ تَأْمُرُونَن
یعنی هنگامی که ما را فرمان دادید که وحدانیّت و یکتایی خدا را انکار کنیم و ما را فراخواندید که براي او شریکانی در
عبادت قرار دهیم.
دامَهَ 􀀀 وَ أَسَرُّوا النَّ
دو وجه دربارة این جمله ذکر شده:
-1 یعنی اظهار پشیمانی و ندامت کردند. 2-یعنی ندامت و پشیمانی را مخفی داشتند،و در شعر امراء القیس اسرار تفسیر شده
است:
تجاوزت حرّاسا الیها و مشعرا
علیّ حرا ما لو یسرّون مقبلی
یعنی رفتم بخانه معشوقه ام و به وصل او رسیدم و گرچه در اطراف منزلش
ص : 272
پاسبانها و پاسدارها بودند،شاهد این بیت یسرّون که بمعناي پنهان کردن آمده.
بنا بر دو وجه،پس هر کس وجه اوّل را قبول کرده گوید یعنی پیروي شدگان و رؤساء،اظهار ندامت و پشیمانی بر گمراه کردن
مردم میکنند و ضعفا و پیروان هم اظهار ندامت بر گمراهی مینمایند.
و بعضی گفته اند:یعنی اینکه بعضی بر برخی دیگر اقبال نموده و آنها را ملامت و سرزنش کرده و اظهار ندامت و پشیمانی
میکنند،و هر کس وجه دوّم را اختیار کرده گوید:معنایش اینست،ندامت و پشیمانی را در خاطر خود از ترس رسوایی مخفی
مینمایند.
و بعضی گفته اند:یعنی رؤساء و رهبران ندامت را از پیروان خود مخفی مینمایند.
ذابَ 􀀀 لَمّ رَأَوُا الْعَ
ا􀀀
یعنی هنگامی که نزول عذاب را بایشان دیدند.
اقِ الَّذِینَ کَفَرُوا 􀀀 لالَ فِی أَعْن 􀀀 وَ جَعَلْنَا الْأَغْ
و قرار دادیم ما غلهاي آتشین را در گردن کسانی که کافر شدند.
ابن عباس گوید:آنها را در آتش مغلول میکنند.
کانُوا یَعْمَلُونَ 􀀀 ا 􀀀 إِلاّ م
􀀀
هَلْ یُجْزَوْنَ
آیا پاداش نمیشوند مگر آنچه را که عمل میکردند یعنی پاداش داده نمیشوند مگر باعمال چنانی که مرتکب شدند باندازه
استحقاقشان.
ا فِی قَرْیَهٍ مِنْ نَذِیرٍ 􀀀 ا أَرْسَلْن 􀀀 وَ م
و ما در روستایی ترساننده اي نفرستادیم یعنی پیامبري که ترساند ایشان را از مخالفت خداي تعالی.
ا􀀀 الَ مُتْرَفُوه 􀀀 إِلاّ ق
􀀀
مگر آنکه ستمکاران و ثروتمندان متنعّم در آن گفتند
ص : 273
کافِرُونَ 􀀀 ما أُرْسِلْتُمْ بِهِ 􀀀 إِنّ بِ
􀀀
ا
بدرستی که ما بآنچه که شما بآن ارسال شده اید کافر هستیم و در این آیه بیانیست براي پیامبر(ص)که اهل قریه او بر روش
گذشتگان رفته اند و اشاره به اینکه پیروان گذشته هم فقراء و مردم متوسّط بودند نه دولتمندان.
آن گاه خداوند سبحان علّت کفر آنها را بیان کرد به اینکه گفت:
لاداً 􀀀 والًا وَ أَوْ 􀀀 الُوا نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْ 􀀀 وَ ق
یعنی افتخار کردند باموالشان و اولادشان بگمان آنکه خداي تعالی مال و فرزند بآنها عطا کرده براي کرامت و بزرگواري
ایشان نزد خداست،پس گفتند چون ما روزي داده- شده ایم و شما محروم شده اید،پس ما از شما برتر و بالاتر هستیم،نزد
خداي تعالی،پس ما را براي کفرمان بشما عذاب نمیکنند و این قول خدا است از زبان ایشان:
ا نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ 􀀀 وَ م
و ما عذاب نخواهیم شد،و ندانستند که اموال و اولاد عطاء و بخششی است از خداي تعالی و واجب است بر ایشان شکر و
سپاس خدا و این براي اکرام برتري و بزرگواري ایشان نیست.
ص : 274
[ [سوره سبإ ( 34 ): آیات 36 تا 40
اشاره
ا􀀀 لادُکُمْ بِالَّتِی تُقَرِّبُکُمْ عِنْدَن 􀀀 لا أَوْ 􀀀 والُکُمْ وَ 􀀀 ا أَمْ 􀀀 لا یَعْلَمُونَ ( 36 ) وَ م 􀀀 اَلنّ
اسِ􀀀 أَکْث کِنَّ رََ 􀀀 شاءُ وَ یَقْدِرُ وَ ل 􀀀 قُلْ إِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ اَلرِّزْقَ لِمَنْ یَ
ا􀀀 اتِن 􀀀 اتِ آمِنُونَ ( 37 ) وَ اَلَّذِینَ یَسْعَوْنَ فِی آی 􀀀 ما عَمِلُوا وَ هُمْ فِی اَلْغُرُف 􀀀 زاءُ اَلضِّعْفِ بِ 􀀀 ئِکَ لَهُمْ جَ 􀀀 صالِحاً فَأُول 􀀀 إِلاّ مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ
􀀀
ی 􀀀 زُلْف
ا أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَهُوَ 􀀀 ادِهِ وَ یَقْدِرُ لَهُ وَ م 􀀀 شاءُ مِنْ عِب 􀀀 ذابِ مُحْ َ ض رُونَ ( 38 ) قُلْ إِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ اَلرِّزْقَ لِمَنْ یَ 􀀀 ئِکَ فِی اَلْعَ 􀀀 اجِزِینَ أُول 􀀀 مُع
( کانُوا یَعْبُدُونَ ( 40 􀀀 إِیّ
اکُم 􀀀 ؤُلا 􀀀ه ءِ􀀀 لِلْم أَ لَائِکَهِ 􀀀 ی اَلرّ ( 39 ) وَ یَوْمَ یَحْشُرُهُمْ جَمِیعاً ثُمَّ قَُولُ
ازِقِینَ 􀀀 خَی یُخْلِفُهُ وَ هُوَ رُْ
ترجمه:
-36 بگو(اي محمد)البته پروردگار من روزي را براي هر که خواهد گشاده میگرداند و تنگ میسازد و لکن بیشتر مردم(این
نکته را)نمیدانند.
-37 و اموال شما و فرزندان شما بآن خصلتی نیست که شما را نزد ما نزدیک گرداند مگر کسی که ایمان آورده باشد و کردار
شایسته کند،پس آن گروه بر ایشان پاداش دو چندانست به سبب اعمالی که کرده اند و ایشان در غرفه هاي بهشت(از
آفات)ایمنند.
ص : 275
-38 و آنان که در ابطال آیه هاي ما میکوشند در حالی که گمان برندگانند که ما را عاجز توانند ساخت آن گروه در عذاب
احضار شدگانند.
-39 (اي پیغمبر)بگو البته پروردگارم روزي را براي هر که خواهد گشاده میگرداند و براي او تنگ میسازد و هر چه که انفاق
کنید پس او عوضش را باز دهد و او بهترین روزي دهندگانست.
-40 (بخاطر بیاور)روزي را که خدا مشرکان و معبودان از فرشتگان همگی را گرد آورد،سپس بفرشتگان گوید آیا این گروه
را میپرستیدند.
قرائت:
حمزه تنها فی الغرفه خوانده و دیگران فی الغرفات جمع خوانده اند و یعقوب جزاء بنصب،الضعف را برفع قرائت کرده.
دلیل:
ما صَبَرُوا ( 1)میباشد و در بهشت غرفات و غرف 􀀀 ئِکَ یُجْزَوْنَ الْغُرْفَهَ بِ 􀀀 دلیل کسی که الغرفه مفرد خوانده قول خداي تعالی أُوْل
میباشد،جز اینکه عرب گاهی از جمع اکتفاء بمفرد میکند هر گاه اسم جنس باشد گفتند(اهلک- الناس الدینار و الدرهم)مردم
را دینار و درهم نابود ساخت.
و کسی که(فاولئک لهم جزاء الضعف)خوانده پس تقدیرش،فاولئک لهم الضعف جزاء است،یعنی در حال مجازات پس آن
مصدر است که در محلّ حال نهاده شده یعنی جزاء داده میشوند جزاء را و ممکن است که مفعول له باشد،و امّا اضافه جزاء
بضعف در قرائت مشهور پس آن بنا بر اضافه بمفعول است.
ص : 276
. 1) -فرقان آیۀ: 75 ،و در سورة عنکبوت آیۀ 58 -1
اعراب:
زلفی در محل نصب است بنا بر مصدریت تقدیرش تقرّبکم قربه یا تقریبا است و قول او الاّ من آمن موصول و صله در محل
نصب است بنا بر بدلیّت از کاف و میم در تقرّبکم،ممکن است که منصوب باشد بنا بر استثناء.
تفسیر:
اشاره
چون خداوند سبحان حکایت کرد از کفّاري که گفتند ما عذاب نخواهیم شد براي آنکه خداوند تعالی ما را در دنیا بینیاز و
توانگر نمود،پس در آخرت هم ما را عذاب نمیکند خدا براي رد کردن گفته آنها فرمود:
(قُلْ)
اي پیامبر بگو إِنَّ رَبِّی البتّه پرودگار من که مرا آفرید.
شاءُ 􀀀 یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَ
گشاده میگرداند روزي را براي هر کس که خواهد بنا بر آنچه که میتواند از مصلحت او و غیر او.
(وَ یَقْدِرُ)
و تنگ میسازد نیز بر حسب مصلحت،پس بسط و توسعه روزي آن فزونی در روزیست بنا بر قدر کفایت و قدر تنگ میسازد بر
او از قدر کفایت.
لا یَعْلَمُونَ 􀀀 النّ
اسِ􀀀 أَکْث کِنَّ رََ 􀀀 وَ ل
و لکن بیشتر مردم نمیدانند و این براي جهل ایشانست بخدا و حکمت او،پس گمان میکنند که زیادي مال انسان دلالت میکند
والُکُمْ یعنی اموالی که خدا بشما عطا کرده. 􀀀 ا أَمْ 􀀀 بر بزرگواري او نزد خداي تعالی،سپس تصریح کرد باین معنی و گفت: وَ م
(1
کِنِ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ غُرَفٌ، و نیز در 􀀀 الصّ لَنُبَوِّئَنَّهُمْ مِنَ الْجَنَّهِ غُرَفاً ،و در سوره زمر آیۀ 20 ، ل
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع ( وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ مَِلُوا
همان آیه،من فوقها غرف مبنیّه تجري من تحتها الانهار.
ص : 277
لادُکُمْ 􀀀 لا أَوْ 􀀀 وَ
و نه فرزندانتان که نصیب شما شده.
ی􀀀 ا زُلْف 􀀀 بِالَّتِی تُقَرِّبُکُمْ عِنْدَن
بآن خصلت و پایه اي نیست که شما را نزد ما نزدیک گرداند.
اللّ تقریبا،بآن پایه اي که شما را نزدیک کند
􀀀
مجاهد گوید:زلفی یعنی نزدیک،اخفش گوید:اراده کرده بالتی- تقرّبکم عند ه
نزد خدا نزدیک کردنی.
پس زلفی اسم مصدر است،و فراء گوید:التی ممکنست که بر اموال و اولاد واقع شود،و خبر بلفظ مفرد آمده و اگر چه داخل
شود در او دیگري.
صالِحاً 􀀀 إِلاّ مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ
􀀀
مگر آنکه ایمان آورد و کار شایسته نمود، یعنی لکن کسی که ایمان بخدا آورد،و او را شناخت و پیامبرش را تصدیق و
اطاعت کرد او را در آنچه امر نمود وي را و قبول نهی نمود از او در آنچه که او را نهی فرمود.
ما عَمِلُوا 􀀀 زاءُ الضِّعْفِ بِ 􀀀 ئِکَ لَهُمْ جَ 􀀀 فَأُول
پس آن گروه هستند که برایشان دو چندان ثواب است بآنچه عمل کردند،یعنی خدا حسنات ایشان را دو برابر نماید،پس بیک
حسنه ده برابر و زیادتر میدهد و ضعف اسم جنس است،دلالت بر زیاد و اندك میکند،و ممکنست که اموال و اولاد نزدیک به
خدا شوند نزدیک شدنی به اینکه مؤمن کسب مال کند براي آنکه بآن استعانت جوید بر قیام بحق تکلیف و تولید مثل و فرزند
کند براي همین منظور"پس" آن دو او را بخدا نزدیک کنند نزدیک شدنی،پس بنا بر این استثناء میباشد استثناء متصل و
بمعناي لکن نمیباشد.
و ابی مسلم گوید:که جزاء ضعف پاداش اینست که در آخرت بایشان عطا کند مثل آنچه که در دنیا براي ایشان بود از نعمت
و ضعف بمعناي مثل
ص : 278
و مانند است.
اتِ􀀀 وَ هُمْ فِی الْغُرُف
یعنی ایشان در غرفه هاي بهشتی و آن اطاقهایی است بالاي بناها.
(آمِنُونَ)
در آنجا نمیترسند از چیزي از آنچه ترسیده میشود از مثل آن در دار دنیا از مرگ و دگرگونی و بلاها و غصّه ها.
ا􀀀 اتِن 􀀀 وَ الَّذِینَ یَسْعَوْنَ فِی آی
یعنی آنهایی که کوشش میکنند در ابطال آیات ما و تکذیب آن.
اجِزِینَ) 􀀀 (مُع
عاجز میدانند پیامبران ما را و مانع میشوند دیگران را از کارهاي خیر.
ادِهِ وَ یَقْدِرُ لَهُ 􀀀 شاءُ مِنْ عِب 􀀀 ذابِ مُحْضَرُونَ قُلْ إِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَ 􀀀 ئِکَ فِی الْعَ 􀀀 أُول
تفسیرش گذشت،و البته خداي سبحان آن را تکرار کرده براي اختلاف فائده.
اوّل توبیخ و سرزنش است کفّار را و ایشان مورد خطاب هستند،دوّم موعظه و انذار است براي مؤمنین،پس مثل آنکه گوید
توانگر ساختن کفّار و اعطاء کردن بایشان دلالتی بر کرامت و بزرگواري و سعادت ایشان ندارد بلکه این زیاد میکند عقوبت و
عذاب ایشان را،و توانگري مؤمنین است که زیادي در سعادت ایشان باشد،به اینکه آن را در راه خدا انفاق کنند،و بر این
دلالت میکند قول خدا.
ا أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ 􀀀 وَ م
و آنچه که دادید از مالتان یعنی و آنچه اخراج کردید از اموالتان در راه خیر،پس خداي سبحان بشما عوض آن را میدهد امّا
در دنیا بزیادتی نعمت و یا در آخرت بثواب بهشت گفته
ص : 279
میشود خدا عوض داد براي او و بر او هر گاه تبدیل کند براي آنچه که از دست او رفته.
الرّ
ازِقِینَ 􀀀 خَی وَ هُوَ رُْ
و اوست بهترین روزي دهندگان براي آنکه او منافع بندگانش را میدهد نه براي رفع زیان آنان و نه براي جلب منفعت از آنان
براي محال بودن سودها و زیانها بر او،.
کلبی گوید:آنچه تصدّق دهید در راه خیر،پس خدا عوض او را دهد یا تعجیل کند در دنیا عطا نماید و یا ذخیره آخرت شما
کند.
و ابو هریره از پیامبر(ص)روایت کرده و گوید:خداي تعالی عزّ و جل فرمود براي من انفاق کن،انفاق میکنم بر تو.
و انس بن مالک از پیامبر(ص)روایت کرده که فرمود،منادي حق در هر شب ندا کند بزائید براي مردن،و بسازید براي خراب
شدن،و ندا میکند- ندا کننده اي:
اللّهم هب للمنفق خلفا ،بار خدایا ببخش بهر انفاق کننده عوض آن را.
و ندا میکند ندا کننده اي:
اللّهم هب للممسک تلفا ،بار خدایا بهر امساك کننده تلف را.
و ندا میکند ندا کننده اي:
لیت الناس لم یخلقوا ،اي کاش مردم خلق نشده بودند.
و ندا میکند ندا کننده اي:
لیتهم اذ خلقوا فکروا فیما له خلقوا ،اي کاش ایشان وقتی آفریده شدند فکر میکردند براي چه ایجاد شدند.
و جابر از پیغمبر(ص)روایت کرده که فرمود هر کار خوبی صدقه است و
ص : 280
آنچه که مرد هیثیت و آبروي خود را بوسیلۀ آن حفظ میکند صدقه است،و آنچه مؤمن از مخارج خود انفاق میکند،پس بر
خداست که عوض آن را بعنوان ضمانت بدهد مگر آنچه در ساختمان یا معصیت صرف نماید.
و از ابی امامه روایت شده که گفت شما این آیه را تأویل میکنید در غیر- تأویلش،و ما انفقتم من شیء فهو یخلفه،من از رسول
خدا(ص)شنیدم،و کر شوم اگر دروغ بگویم،میفرمود،بر شما باد که اسراف در مال و مخارج نکنید و بر شما باد بر اقتصاد و
میانه روي کردن،پس هیچ قومی هرگز فقیر و بینوا- نشوند که اقتصاد نمودند.
سپس خداي سبحان فرمود: وَ یَوْمَ یَحْشُرُهُمْ جَمِیعاً روزي که تمام ایشان را محشور نمائیم،یعنی روز قیامت جمع میکند آنهایی
را که براي غیر خدا عبادت کردند و معبودین از ملائکه را براي حساب.
لاءِ􀀀 ؤُ􀀀 لائِکَهِ أَ ه 􀀀 ثُمَّ یَقُولُ لِلْمَ
کانُوا یَعْبُدُونَ یعنی آنها بودند که شما را میپرستیدند و در عبادت شما را 􀀀 إِیّ
اکُم 􀀀 سپس می گوییم بفرشتگان آیا این گروه کفّار، قصد میکردند،و این بر وجه اقرار گرفتن و استشهاد از ملائکه است بر عقاید و معتقدات کفّار تا فرشتگان از ایشان و عبادتشان
اللّ ( 1)آیا تو گفتی بمردم
􀀀
هَیْنِ مِنْ دُونِ هِ 􀀀 لِلنّ اتَّخِذُونِی وَ أُمِّی إِل
اسِ􀀀 قُلْت تبرئه شوند چنانچه خداي سبحان بعیسی(ع)فرمود أَ أَنْتَ که تو را و مادرت را دو خدا بدانند از غیر خداي جهان.
ترتیب:
جهت اتصال و پیوست این آیه بما قبلش اینست که ایشان گفتند ما مال و اولادمان بیشتر است بیان فرمود که ادّعاء آنها مردود
است و ایشان معذّب و محبوس خواهند بود در روز قیامت.
ص : 281
. 1) -سورة مائده آیۀ: 116 -1
[ [سوره سبإ ( 34 ): آیات 41 تا 45
اشاره
لا􀀀 لا یَمْلِکُ بَعْضُ کُمْ لِبَعْضٍ نَفْعاً وَ 􀀀 کانُوا یَعْبُدُونَ اَلْجِنَّ أَکْثَرُهُمْ بِهِمْ مُؤْمِنُونَ ( 41 ) فَالْیَوْمَ 􀀀 ا مِنْ دُونِهِمْ بَلْ 􀀀 حانَکَ أَنْتَ وَلِیُّن 􀀀 الُوا سُبْ 􀀀ق
إِلاّ رَجُلٌ یُرِیدُ
􀀀
ذا 􀀀􀀀 ا ه 􀀀 الُوا م 􀀀 اتٍ ق 􀀀 ا بَیِّن 􀀀 اتُن 􀀀 ی عَلَیْهِمْ آی 􀀀 ذا تُتْل 􀀀 ا تُکَذِّبُونَ ( 42 ) وَ إِ 􀀀 اَلنّ اَلَّتِی کُنْتُمْ بِه
ارِ 􀀀 ع َذاب 􀀀 ضَ  را وَ نَقُولُ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا ذُوقُوا إِلاّ سِحْرٌ مُبِینٌ
􀀀
ذا 􀀀􀀀 جاءَهُمْ إِنْ ه 􀀀 لَمّ
ا􀀀 لِلْح ق اَلَّذِینَ کَفَرُوا قَِّ الَ 􀀀 و إِلاّ إِفْکٌ مُفْتَريً 􀀀
ذا 􀀀􀀀 ا ه 􀀀 الُوا م 􀀀 اؤُکُمْ وَ ق 􀀀 کانَ یَعْبُدُ آب 􀀀 عَمّ
ا 􀀀 ی أَنْ صَُ دَّکُمْ
ا􀀀 شارَ م 􀀀 ا بَلَغُوا مِعْ 􀀀 ا إِلَیْهِمْ قَبْلَکَ مِنْ نَذِیرٍ ( 44 ) وَ کَ ذَّبَ اَلَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ م 􀀀 ا أَرْسَلْن 􀀀 ا وَ م 􀀀 اهُمْ مِنْ کُتُبٍ یَدْرُسُونَه 􀀀 ا آتَیْن 􀀀 43 ) وَ م )
( کانَ نَکِیرِ ( 45 􀀀 اهُمْ فَکَذَّبُوا رُسُلِی فَکَیْفَ 􀀀 آتَیْن
ترجمه
-41 فرشتگان گویند تو منزّهی از آنکه ترا شریکی باشد دوست ما تویی نه آنان بلکه ایشان دیوان را میپرستیدند و بیشترشان
بجنّیان گرویده بودند 42 -پس برخی از شما براي بعضی دیگر سودي را مالک نمیگردد و نه زیانی را و آن روز بکسانی که
ستم کرده اند گوئیم شکنجه آتشی را که همواره آن را دروغ میپنداشتید بچشید.
-43 و چون آیه هاي ما در حالی که دلالت آن روشن است براي کافران
ص : 282
خواند شود گویند این محمد نیست جز مردي که میخواهد شما را از خدایانی که پدرانتان میپرستیدند باز دارد و گفتند این
قرآن جز دروغی بر بافته و بخدا نسبت داده نیست و آنان که نگرویده اند حق را آن دم که بسوي ایشان آمد گفتند این جز
سحري آشکار نیست.
-44 و کافران را هیچ کتابی نداده ایم که آن را بخوانند و پیش از تو بسوي ایشان هیچ ترساننده اي نفرستادیم.
-45 و آنان که پیش از ایشان بودند تکذیب کردند و حال آنکه اهل مکّه بده یک آنچه که بآنان داده ایم نرسیده اند،پس
فرستادگان مرا دروغگو شمردند،پس انکار من چگونه بود.
اعراب:
(بیّنات)منصوب بر حالیت است(و آباؤکم)فاعل(یعبد)و اسم (کان)محذوف و آبائکم آن را تفسیر میکند،و تقدیرش"عما کان
آباؤکم یعبدون" از آنچه را که پدرانشان میپرستیدند(یدرسونها)جایز است که در محلّ جرّ صفت"کتب" باشد و ممکن است
که در محلّ نصب بر جاي جار و مجرور باشد،براي آنکه معنی چنین است،"و ما آتیناهم کتب مدروسه"و ما نفرستادیم ایشان
را کتابهایی که درس گفته باشند"و کیف کان نکیر"کیف خبر کان و نکیر اسم آنست که مقدم بر"کان"شده و نکیر مصدر
مانند غدیر است،در قول شاعر:
عذیر الحیّ من عدوان
کانوا حیه الارض.
یعنی قبیله عذر میآوردند از دشمنان که ایشان مار زمین هستند.
تفسیر:
الُوا) 􀀀(ق
حانَکَ) یعنی منزّه هستی تو از آنکه غیر 􀀀 یعنی فرشتگان گفتند: (سُبْ
ص : 283
ا) ناصر ما و سزاوارتر بما هستی. (مِنْ دُونِهِمْ) یعنی از غیر 􀀀 تو را بپرستیم و با تو معبود دیگري بگیریم. (أَنْتَ) تو اي خدا (وَلِیُّن
این کفّار و غیر هیچکس و ما راضی بعبادت ایشان نبودیم با علم ما به اینکه تو پروردگار ما و ایشان هستی.
کانُوا یَعْبُدُونَ الْجِنَّ 􀀀 بَلْ
بلکه ایشان دیوان را میپرستیدند به پیروي کردن از آنها در آنچه ایشان را فرا خواندن به پرستش فرشتگان.
و بعضی گفته اند:مقصود از جنّ شیطان و بچه هاي او و اعوان او می باشد.
أَکْثَرُهُمْ بِهِمْ مُؤْمِنُونَ
بیشترشان بآنان ایمان دارند یعنی تصدیق میکنند شیطانها را و مطیع و پیرو آنهایند،سپس خداوند سبحان میفرماید:
(فَالْیَوْمَ)
یَمْلِکُ بَعْضُ کُمْ لِبَعْضٍ مالک نیستند برخی از شما بعضی دیگر را مقصود پرستندگان و پرستیده 􀀀 یعنی روز قیامت، لا
شدگانند(عابدین و- معبودین)عبادت کنندگان و عبادت شدگان.
لا ضَ  را 􀀀 نَفْعاً وَ
یعنی سودي را بسبب شفاعت و زیانی را بسبب عذاب و شکنجه مالک نیستند.
وَ نَقُولُ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا
و می گوییم بکسانی که ستم کردند به اینکه غیر خدا را پرستیدند.
ا تُکَذِّبُونَ 􀀀 النّ الَّتِی کُنْتُمْ بِه
ارِ 􀀀 ع ذَاب 􀀀 ذُوقُوا بچشید عذاب و شکنجه آتشی را که آن را دروغ میپنداشتید و اعتراف بآن نمیکردید و آن را انکار می نمودید،سپس خداوند
سبحان برگشت بحکایت حال کفّار در دنیا و گفت:
ا􀀀 اتُن 􀀀 ی عَلَیْهِمْ آی 􀀀 ذا تُتْل 􀀀إِ
هر گاه براي ایشان آیات ما تلاوت میشد یعنی
ص : 284
اتٍ) دلیلها و آیه هاي روشن از قرآنی که نازل بر پیامبرمان نمودیم. 􀀀 دلیلهاي ما خوانده میشد (بَیِّن
الُوا) 􀀀(ق
إِلاّ رَجُلٌ یُرِیدُ أَنْ یَصُدَّکُمْ نیست این پیغمبر(ص)مگر مردي که میخواهد شما را باز دارد،یعنی منع
􀀀
ذا 􀀀􀀀 ا ه 􀀀 گفتند در آن موقع م
نماید شما را.
اؤُکُمْ 􀀀 کانَ یَعْبُدُ آب 􀀀 عَمّ
ا􀀀
ذا و گفتند این قرآن 􀀀􀀀 ا ه 􀀀 الُوا م 􀀀 از آنچه را که پدرانتان میپرستیدند،و چون دلیل محکومشان نمود برگشتند به تقلید پدرانشان وَ ق
إِلاّ إِفْکٌ) مگر دروغ (مُفْتَريً) که آن را بسته و نسبت داده است.
􀀀
نیست، (
الَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلْحَقِّ 􀀀ق
إِلاّ سِحْرٌ مُبِینٌ) مگر
􀀀
ذا وقتی قرآن بر ایشان آمد که این نیست ( 􀀀􀀀 جاءَهُمْ إِنْ ه 􀀀 لَمّ
ا􀀀 و گفتند آنهایی که کافر بحق یعنی قرآن شدند
جادویی و سحري آشکار،آن گاه خداوند خبر داد که ایشان از روي برهان و دلیل نگفته اند،پس فرمود:
ا􀀀 اهُمْ مِنْ کُتُبٍ یَدْرُسُونَه 􀀀 ا آتَیْن 􀀀 وَ م
یعنی ما هرگز براي مشرکین قریش کتابی ندادیم که آن را بخوانند پس بفهمند به سبب خواندن آن که آنچه تو آن را آورده
اي حق است و یا باطل،و فقط ایشان تو را از روي هواي نفس بدون هیچ دلیل و برهانی تکذیب میکنند.
ا إِلَیْهِمْ قَبْلَکَ مِنْ نَذِیرٍ 􀀀 ا أَرْسَلْن 􀀀 وَ م
و ما نفرستادیم پیش از تو بسوي ایشان هیچ پیامبر و ترساننده اي که امر کند ایشان را بتکذیب کردن تو و خبر دهد ایشان را به
بطلان قول تو یعنی ایشان در تکذیب تو برنمیگردند مگر بجهل و نادانی و دشمنی و پیروي هوا و هوس خود،سپس آنها را
خبر داد از بدي عاقبت کسانی که تکذیب پیامبران قبل از خود را نمودند براي
ص : 285
ترسانیدن ایشان و گفت.
اَلَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ
و تکذیب کردند کسانی که قبل از ایشان بودند کسی را که بر ایشان مبعوث شده بود از پیامبران و آنچه را که از کتابهاي
آسمانی که برایشان آورده بود.
اهُمْ 􀀀 ا آتَیْن 􀀀 شارَ م 􀀀 ا بَلَغُوا مِعْ 􀀀 وَ م
ابن عباس و قتاده گویند:یعنی اي، محمد نرسید قوم تو را ده یک آنچه را که ما به پیشینیان داده بودیم از نیرو و فراوانی مال و
طول عمر پس خدا هلاك کرد ایشان را.
کانَ نَکِیرِ 􀀀 فَکَذَّبُوا رُسُلِی فَکَیْفَ
پس تکذیب کردند پیامبران مرا پس چگونه بود انکار من یعنی عقوبت من و تغییر دادن من حال ایشان را.
ابی مسلم گوید:یعنی نظر کن در آثار ایشان چگونه بود انکار من بر ایشان بهلاکت و نابودي،و مقصود اینست که ما چنانچه
هلاك کردیم آنها را هنگامی که تکذیب پیامبران ما نمودند،پس این هم هر آینه باید به ترسند و حذر کنند که مانند آنچه را
که بایشان از هلاکت و بدبختی رسید به آنها نرسد.
ص : 286
[ [سوره سبإ ( 34 ): آیات 46 تا 50
اشاره
ذابٍ شَدِیدٍ 􀀀 إِلاّ نَذِیرٌ لَکُمْ بَیْنَ یَدَيْ عَ
􀀀
صاحِبِکُمْ مِنْ جِنَّهٍ إِنْ هُوَ 􀀀 ا بِ 􀀀 ي ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا م 􀀀 راد 􀀀 ی وَ فُ 􀀀 لِلّ مَثْن
􀀀
واحِدَهٍ أَنْ تَقُومُوا هِ 􀀀 ما أَعِظُکُمْ بِ 􀀀 قُلْ إِنَّ
عَلّا
􀀀
ی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ ( 47 ) قُلْ إِنَّ رَبِّی یَقْذِفُ بِالْحَقِّ مُ 􀀀 اَللّ وَ هُوَ عَل
􀀀
إِلاّ عَلَی هِ
􀀀
ا سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ إِنْ أَجْرِيَ 􀀀 46 ) قُلْ م )
ما یُوحِی إِلَیَّ 􀀀 ی نَفْسِی وَ إِنِ اِهْتَدَیْتُ فَبِ 􀀀 ما أَضِلُّ عَل 􀀀 ا یُعِیدُ ( 49 ) قُلْ إِنْ ضَ لَلْتُ فَإِنَّ 􀀀 اطِلُ وَ م 􀀀 ا یُبْدِئُ اَلْب 􀀀 جاءَ اَلْحَقُّ وَ م 􀀀 اَلْغُیُوبِ ( 48 ) قُلْ
( رَبِّی إِنَّهُ سَمِیعٌ قَرِیبٌ ( 50
ترجمه:
-46 بگو(اي پیامبر)فقط شما را بیک خصلت پند میدهم و آن خصلت اینست که براي خدا در حالی که دو تا دو تا یا یک یک
باشید برخیزید سپس بیندیشید که صاحب شما را هیچگونه دیوانگی نیست و او شما را جز ترساننده اي پیش از آمدن عذابی
سخت نیست.
-47 و نیز بگو مردي که از شما سؤال میکنیم پس آن از آن شما باشد مزد من جز بعهده خدا نیست و او بهمه چیز گواهست.
-48 و نیز بگو البته پروردگار من حق را القا میکند(آن پروردگار)داناي
ص : 287
همه پوشیده هاست.
-49 و نیز بگو حق آمد و باطل رو نمیکند و باز نمیگردد.
-50 و نیز بگو اگر گمراه شدم فقط بر زیان نفس خویش گمراه میشوم و اگر هدایت یافتم پس آن بسبب آن چیزیست که
پروردگارم بمن وحی کرده است که او شنواي نزدیک است.
اعراب:
أَنْ تَقُومُوا
در محلّ جرّ است بنا بر بدلیّت از(واحده)و جایز است که در محل نصب باشد بحذف حرف جرّ و وصل کردن فعل را باو و
اللّ لان تقوموا)(و اعظکم بان تقوموا)پند میدهم شما را بطاعت خدا که قیام کنید یا پند میدهم شما
􀀀
تقدیر آن(اعظمکم بطاعه ه
را به اینکه قیام نمائید.
ي)􀀀 راد 􀀀 ی وَ فُ 􀀀 (مَثْن
ا سَأَلْتُکُمْ) ما شرطیه و آن در محل نصب است بآنکه مفعول دوّم براي سألت باشد،و جایز است 􀀀 منصوب است بنا بر حالیت، (م
عَلّا
􀀀
که موصوله هم باشد به اینکه تقدیرش،ما سألتکموه باشد پس با صله اش در محل رفع خواهد بود بسبب مبتداء بودن، ( مُ
الْغُیُوبِ) ممکن است بدل از ضمیر مخفی در یقذف باشد و جایز است که خبر مبتداء محذوف- باشد یعنی(و هو علام
الغیوب)و اگر منصوب شود بنا بر اینکه صفت"لربّی" باشد هر آینه جایز است لکن رفع بهتر است براي آنکه بعد از تمام شدن
کلام آمده.
تفسیر:
سپس خداوند سبحان پیامبرش را خطاب فرمود و گفت:
(قُلْ)
واحِدَهٍ یعنی امر می کنم 􀀀 ما أَعِظُکُمْ بِ 􀀀 بگو اي محمد بایشان، إِنَّ
ص : 288
شما را و سفارش مینمایم شما را بیک خصلت.
بعضی گویند:بیک کلمه و آن کلمه توحید است،مجاهد گوید:بطاعت خدا و هر کس معناي اوّل را گفته گوید واحده را بما
بعدش تفسیر کرد و گفت:
ي􀀀 راد 􀀀 ی وَ فُ 􀀀 لِلّ مَثْن
􀀀
أَنْ تَقُومُوا هِ
اینکه قیام کنید براي خدا دو تا دو تا یا یکی یکی.
صاحِبِکُمْ مِنْ جِنَّهٍ 􀀀 ا بِ 􀀀 ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا م
یعنی اینکه قیام کند مردي از شما یا با دیگري آن گاه به پرسند از یکدیگر آیا ما هیچ دروغی از محمد شنیده ایم یا آیا ما در
او دیوانگی و آثار جنون مشاهده کرده ایم پس در این دلالت است بر بطلان آنچه یاد کردید شما و معناي قیام اینجا نیست
قیام مگر بر مرد و فقط مقصود بآن قصد براي اصلاح و اقبال است بر او در حالی که با غیرش مناظره کند و متفکّر در نفس
خود باشد براي آنکه حق فقط براي انسانی بسبب مناظره با دیگري و تفکّر روشن میشود،و قطعا کلام تمام شده نزد قول او
تتفکّروا)و ما براي نفی و نیست کردنست؟ قتاده گوید:یعنی بمحمد(ص)دیوانگی نیست،و اگر تمام کلام را آخر آیه قرار
دادي پس معنا اینست،پس فکر کنید چه اثري در صاحب شما از دیوانگی است،یعنی آیا دیدید از اوّل زندگی او تا مبعثش
بدنامی و عیبی که منافی پیامبري او باشد از دروغ گویی یا ضعفی در عقل او یا اختلافی در گفتار و کردار او که دلالت بر
دیوانگی او کند.
إِلاّ نَذِیرٌ لَکُمْ
􀀀
إِنْ هُوَ
ذابٍ شَدِیدٍ که در پیش روي شماست عذابی دردناك 􀀀 نیست او مگر ترساننده اي از گناهان خدا براي شما بَیْنَ یَدَيْ عَ
ص : 289
یعنی عذاب قیامت،سپس به پیامبر(ص)فرمود:
(قُلْ)
ا سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ آنچه سؤال کردم شما را از اجر و مزد،پس آن براي خود شماست،یعنی من 􀀀 بگو بایشان اي محمد م
از شما براي تبلیغ و رساندن رسالت خدا چیزي از مال دنیا نمیخواهم تا مرا متهم نمائید و آنچه از شما مطالبه کردم از مزد و
اجرت بر اداء رسالت و بیان احکام شریعت پس آن براي خود شماست و این چنانست که مرد میگوید به کسی که قبول
نصیحت او را نمیکند آنچه بمن اجرت داده اي بیا بگیر و آنچه که در این موضوع مال منست قطعا بخشیدم بتو قصدش اینست
که چیزي براي من در این کار نیست،و از این قبیل است نصیحت مجانی.
و ماوردي گوید:معنایش اینست:بدرستی که اجرت آنچه دعوت کردم شما را بسوي آن از اجابت من و اندوخته ام آن براي
شما باشد نه من و این معنا از حضرت باقر علیه السلام هم روایت شده است.
اللّ
􀀀
إِلاّ عَلَی هِ
􀀀
إِنْ أَجْرِيَ
نیست مزد من مگر بر خدا یعنی نیست ثواب عمل من مگر بر خداي پس او مرا ثواب دهد براي رسالتم و آن را ضایع و تباه
نکند.
ی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ 􀀀 وَ هُوَ عَل
و اوست که بر هر چیزي گواه و داناست و هیچ چیز از نظر او غایب نیست پس میداند آنچه بمن میرسد از آزار شما.
( قُلْ )بگو اي محمد إِنَّ رَبِّی یَقْذِفُ بِالْحَقِّ بدرستی که پروردگار من بمن القاء وحی میکند.
قتاده و مقاتل گویند:و القاء میکند وحی را به پیامبرانش.
عَلّا الْغُیُوبِ
􀀀
مُ
داننده غیبهاست،تمام پنهانی و آنچه از دیدگاه
ص : 290
جاءَ الْحَقُّ ) حق آمد و آن امر خداي تعالی است بسبب اسلام و 􀀀 خلقش در زمینها و آسمان پنهانست میداند(قل)بگو اي محمد(
توحید.
ابن مسعود گوید:و آن جهاد و نبرد با شمشیر است.
ا یُعِیدُ 􀀀 اطِلُ وَ م 􀀀 ا یُبْدِئُ الْب 􀀀 وَ م
و باطل رفت رفتنی که برگشت ندارد دیگر براي آن نه ظهوري و نه اعاده اي و نه اقبال و نه ادباریست براي آنکه حق هر گاه
آمد براي باطل چیزي باقی نمیگذارد.
قتاده گوید:باطل ابلیس است نه ایجاد خلق میکند و نه آنهایی را که رفته اند برمیگرداند.حسن گوید:باطل براي اهلش ایجاد
خیري در دنیا نمیکند و در آخرت هم اعاده خیري نمی نماید.
و زجاج گوید:و ممکنست که ما استفهامیه باشد در محل نصب بر معناي و آیا چیزي را باطل ایجاد میکند و آیا چیزي را اعاده
مینماید.
اللّ الحرام 360 بت بود پس شروع کرد با چوبی که در
􀀀
ابن مسعود گوید:رسول خدا(ص)داخل مکّه شد و در اطراف بیت ه
کانَ زَهُوقاً ،حق آمد و باطل رفت البته باطل رفتنی 􀀀 اطِلَ 􀀀 اطِلُ إِنَّ الْب 􀀀 جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْب 􀀀 دستش بود بر آنها میزد و میگفت:
کانَ زَهُوقاً" حق آمد و باطل نه ایجاد میکند و نه اعاده مینماید. 􀀀 اطِلَ 􀀀 اطِلُ إِنَّ الْب 􀀀 جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْب 􀀀 است،"
قُلْ إِنْ ضَلَلْتُ
ی نَفْسِی یعنی البته نتیجه و گناه ظلالت و گمراهیم بر خود 􀀀 ما أَضِلُّ عَل 􀀀 بگو اگر گمراه از حق شدم چنانچه شما ادّعا میکنید، فَإِنَّ
من است،و من مؤاخذه و گرفتار بآن خواهم بود نه غیر من.
وَ إِنِ اهْتَدَیْتُ
ما یُوحِی إِلَیَّ رَبِّی بفضل پروردگار من است از آنجا که وحی بمن میکند،پس منّت براي اوست 􀀀 و اگر هدایت بحق یافتم فَبِ
ص : 291
باین سبب بر من نه بر خلق او.
إِنَّهُ سَمِیعٌ
اوست که شنواي گفتار ماست، (قَرِیبٌ) نزدیک ماست پس بر او حق و باطل پوشیده نیست.
[ [سوره سبإ ( 34 ): آیات 51 تا 54
اشاره
کانٍ بَعِیدٍ ( 52 ) وَ قَدْ کَفَرُوا بِهِ 􀀀 اوُشُ مِنْ مَ 􀀀 أَنّ لَهُمُ اَلتَّن
􀀀
آمَنّ بِهِ وَ ی
ا􀀀 الُوا 􀀀 و ق ( مَک قَرِیبٍ ( 51 انٍ 􀀀 مِن لا فَوْتَ وَ أُخِذُوا 􀀀 ي إِذْ فَزِعُوا فَ 􀀀 وَ لَوْ تَر
کانُوا فِی شَکٍّ 􀀀 اعِهِمْ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ 􀀀 ما فُعِلَ بِأَشْی 􀀀 ا یَشْتَهُونَ کَ 􀀀 کانٍ بَعِیدٍ ( 53 ) وَ حِیلَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ م 􀀀 مِنْ قَبْلُ وَ یَقْذِفُونَ بِالْغَیْبِ مِنْ مَ
( مُرِیبٍ ( 54
ص : 292
ترجمه:
-51 و(اي رسول)اگر ببینی هنگامی که کافران ترسان شوند پس هیچ فوتی نباشد و از جاي نزدیک ایشان را بگیرند.
-52 و(در آن وقت که عذاب را ببینند)گویند به پیغمبر ایمان آوردیم و از کجا براي ایشان سود باشد از مکانی دور.
-53 و حال آنکه پیش از این بخدا کافر شدند و از مکان دور رمی بغیب کرده و تکذیب بهشت و دوزخ و پاداش و کیفر را
نمودند.
-54 و(مرگ آمد)و میان ایشان و آنچه میخواستند فاصله شد چنانچه همین عمل با نظائرشان پیش از این کرده شد زیرا که
ایشان در شکی مضطرب سازنده(دلها)بودند.
قرائت:
ابو عمرو و اهل کوفه غیر عاصم(التناوش)را با مد و همزه خوانده و دیگران بدون مد و همزه خوانده اند.
دلیل:
التناوش،بمعناي تناول است،نشت،انوش،شاعر گوید:
فهی تنوش الحوض نوشا من علا
نوشا به تقطع اجواز الفلا
آن ناقه آب حوض را از بالا نوشید و آب زیادي آشامید که بسبب آن صحرا را قطع کند و طی نماید و نیازي بآب دیگري
پیدا نکند.
پس کسی که همزه نداده آن را تفاعل قرار داده و کسی که همزه داده، احتمال دو امر را داده: 1-اینکه او همزه را بدل از واو
قرار داده براي منضم بودن آن مثل اقتت و ادؤي و مثل آن، 2-مأخوذ از نأش باشد و آن به
ص : 293
معناي طلب است،رؤبه گوید:
اقحمنی جار ابی الخاموش
الیک ناش القدر المنئوش
همسایه ابو الخاموش مرا وادار و مجبور کرد که براي طلب کردن دیک وارد بر تو شوم،شاهد بیت کلمه و الناش،است که
بمعناي کندي در حرکت آمده است و شاعر گوید:
تمنّی نئیشا ان یکون اطاعنی
و قد حدثت بعد الامور امور
آرزو کرد مدّت طولانی و مدیدي که مطیع من باشد و حال آنکه بتحقیق حادث امري بعد از امري،شاهد در نئیشا است که
بمعناي طولانی آمده و منصوب شده نئیشا بنا بر ظرفیت.
تفسیر:
ي و اگر به بینی اي محمد. 􀀀 سپس خداوند سبحان فرمود: وَ لَوْ تَر
إِذْ فَزِعُوا
لا فَوْتَ یعنی هیچکس از ایشان از من فوت نمیشوند و ستمکاري از من خلاص 􀀀 زمانی که می ترسند یعنی در موقع رستاخیز فَ
نمیشود.
کانٍ قَرِیبٍ 􀀀 وَ أُخِذُوا مِنْ مَ
و از مکان نزدیکی گرفتار میشوند یعنی از گورستان و هر کجا باشند پس ایشان از نظر خدا نزدیک هستند و فوت نمی
شوند،و جواب لو محذوف است و کلام دلالت بر آن میکند و تقدیرش(لرأیت امر عظیما)هر آینه امر بزرگی خواهی دید.
قتاده گوید: إِذْ فَزِعُوا در دنیاست هنگامی که بالمعانیه دیدند سخت گیري خدا را در موقعی که فرشتگان براي قبض روحشان
آمدند.
ضحاك و سدي گویند:آن ترس ایشان بود روز جنگ بدر هنگامی که- گردنهایشان زده شد و نتوانستند از عذاب فرار کنند
و نه بازگشت بتوبه نمایند
ص : 294
و ابو حمزه ثمالی:گوید،شنیدم علی بن الحسین علیهما السلام و حسن بن حسن بن علی علیهم السلام میگفتند آن لشگر
صحراء بیداء است که زمین از قدمهاي آنها میگیرد و فرود میبرد.
و نیز گوید:مرا حدیث کرد عمرو بن مره و حمران بن اعین که آنها شنیدند از مهاجر ملکی که میگفت شنیدم ام سلمه
اللّ الحرام پس خدا برانگیزاند لشگري را بسوي او
􀀀
اللّ علیه و آله میفرمود،پناه میبرد پناه بري به بیت ه
􀀀
میگفت،رسول خدا صلّی ه
تا اینکه بدشت بیداء میرسند(بیداء مدینه) و بزمین فرو میروند.
و از حذیفه بن یمان روایت شده که پیغمبر(ص)یاد نمود فتنه اي که میان اهل مشرق و مغرب خواهد بود فرمود،آنان در همان
میان جنگ با یکدیگرند که سفیانی بر ایشان خروج میکند از وادي یابس،با لشکر فراوان تا در دمشق فرود آید،پس دو لشگر
بر انگیزد یکی بسوي مشرق و دیگري را بسوي مدینه اعزام کند تا وارد شوند بر زمین بابل از شهر ملعونه بغداد،پس میکشند،
بیش از سه هزار نفر و به بیش از یکصد نفر از زنها تجاوز کنند و بکشند سیصد نفر از بزرگان بنی العباس را سپس بسوي
کوفه حرکت کنند،پس اطراف آن را خراب نمایند،آن گاه بیرون روند در حالی که متوجه بشام هستند،پس پرچم هدایت از
کوفه بیرون آید و باین لشکر برخورد کرده و پیکار کنند و بکشند آنها را و مخبري را هم از ایشان آزاد نگذارند و آنچه در
دست ایشانست از اسیران و غنائم و مهمّات جنگی را بغنیمت بگیرند و لشگر دوّم بسوي مدینه یورش برند پس سه شبانه روز
آنجا را غارت کنند سپس از آنجا بسوي مکّه حرکت کنند تا وارد به بیداء شوند،خداوند جبرئیل را برانگیزد پس میگوید اي
جبرئیل
ص : 295
برو و آنها را هلاك کن،پس جبرئیل با پایش میزند بر زمین زدنی خدا در آنجا زمین را با ایشان فرو میبرد و خلاص نمیشود از
ایشان مگر دو مرد از جهنیه و براي همین آمده:(و عند الجهنیه الخبر الیقین)نزد جهنیه خبر یقینی است،پس این است قول
ي إِذْ فَزِعُوا... . 􀀀 خداي تعالی وَ لَوْ تَر
اللّ
􀀀
ثعلبی این حدیث را در تفسیرش آورده و اصحاب ما امامیّه در احادیث حضرت مهدي(روحی فداه)از حضرت ابی عبد ه
صادق و حضرت ابی جعفر باقر علیهما السلام مثل آن را روایت کرده اند.
الُوا 􀀀 وَ ق
آمَنّ
ا􀀀 یعنی و میگویند در این موقع و آن روز قیامت است یا در موقع دیدن عذاب یا در وقت فرو رفتن زمین در حدیث سفیانی
اوُشُ ایمان آوردیم بآن و کجاست براي ایشان انتفاع و سود باین ایمانی که ناچار بآن شدند،خداوند سبحان 􀀀 أَنّ لَهُمُ التَّن
􀀀
بِهِ وَ ی
بیان کرد که ایشان بسبب ایمانشان سودي نمیبرند چنانچه احدي هم از ایشان نفعی نبردند.
کانٍ بَعِیدٍ 􀀀 مِنْ مَ
از مکان دور،و بعضی گفته اند:یعنی ایشان خواستند که بدنیا برگردند،پس مقصود اینست که ایشان خواستند چیزي را از
جایی که نمیرسند و برنگردند بجهت دوري مکان و فقط اراده کرده دور بودن انتفاع ایشان باین ایمان و دور بودنشان از
صواب...
وَ قَدْ کَفَرُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ
یعنی چگونه توبه ایشان قبول شود یا بدنیا برگردند و حال آنکه قبل از آن کافر بخدا شدند.
کانٍ بَعِیدٍ 􀀀 وَ یَقْذِفُونَ بِالْغَیْبِ مِنْ مَ
قتاده گوید:یعنی بگمان باطل خودشان حرف میاندازند و میگویند بهشتی نیست و دوزخی نیست و قیامتی نیست و این
دورترین و بعیدترین گمانها و پندارهاست.
ص : 296
و بعضی گفته اند:محمد(ص)را بدون یقین بگمانشان متّهم میکردند و میگفتند او جادوگر است،و او شاعر و قافیه پرداز و او
دیوانه است،و خدا آن را قذف قرار داده(و یقذفون)گفته براي باطل بودن آن.
و بعضی گفته اند:یعنی آنها امر آخرت را دور میدانند و به پیروانشان می گویند:(هیهات هیهات لما توعدون)دور است دور
است آنچه وعده میدهند و این مثل چیزیست که بیاندازند در جایی که دور است هدف آن.
ا یَشْتَهُونَ 􀀀 وَ حِیلَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ م
ابی مسلم گوید:و جدا و تفریق کنند بین ایشان و خواسته هایشان بسبب مرگی که گریبانشان را بگیرد چنانچه گریبان امثالشان
را گرفت.
بعضی گویند:خواسته ایشان توبه و ایمان یا بازگشت بدنیاست و حال آنکه منع از آن شدند،جبائی گوید خواسته و ایده ایشان
نعمتهاي بهشتی است و برخی گفته اند:یعنی ممنوع میشوند از هر چه بخواهند پس خداي تعالی در ایشان تنفّر و بی میلی ایجاد
کند پس هیچ چیزي را درك نکنند مگر آنکه متالّم و ناراحت از آن شوند.
اعِهِمْ مِنْ قَبْلُ 􀀀 ما فُعِلَ بِأَشْی 􀀀 کَ
چنانچه با امثال آنها هم از کفّار در جلوتر همین عمل شده بود.
بعضی گفته اند:یعنی بکسانی که موافق با عقیده ایشان بودند و اهل دین و مرامشان از امّت هاي گذشته وقتی که در موقع
دیدن بلا و عذابی که توبه کردند و قبول نشد از ایشان.
ضحاك گوید:مقصود از این آیه اصحاب فیل است که وقتی خواستند کعبه را خراب کنند.
ص : 297
کانُوا فِی شَکٍّ 􀀀 إِنَّهُمْ
یعنی آنها در شک و تردید بودند از روز رستاخیز و قیامت.
و بعضی گفته اند:یعنی در شک از وقوع عذاب بایشان.
(مُرِیبٍ)
یعنی تشکیک کننده بودند چنانچه گفتند(عجب عجیب) شگفت است شگفت آمیز.
ص : 298
سور